Thursday, June 30, 2005

***!?!?!***

و بدينسان است که کسی می آيد ...

Friday, June 24, 2005

Tim is OUT :-) Andy is IN

در 4 مين روز بازی های تنيس ويمبلدون در لندن . تنيسور شماره 1 انگليس "Tim Henman " از دور خارج شد . من هيچگاه بازی " تيم " رو دوست نداشتم ، البته چند سالی ميشه که اون در صدر 10 تنيسور اول جهان هست ولی هرگز هيچ تورنمتی رو تا به حال نبرده . چون در انگليس بهتر از اون ندارند تماشاچی ها هنگام مسابقه اون مثل فوتبال " هوليگن ها " شلوغ می کنند و فرياد می زنند . " تيم " هرگز بالاتر از " سمی فاينال " ويمبلدون نرسيده ولی هر سال آرزو می کنم که در دور اول خارج بشه که پس از رفتن اون بشه درست و حسابی تنيس تماشا کرد و از شَر هورا کشانی که اکثرا نه تنيس بازی میکنند و نه اصلا چيزی از تنيس می دونن راحت بشم و بقيه مسابقات رو با خيال راحت تماشا کنم . ديروز " تيم " که امسال نفر 6 جهانی هست از نفر 152 دنيا باخت . امسال " Andy Murray " جوان 18 ساله انگليسی و بسيار با استعدادی وارد ميدون شده . " اندی " که در جدول نفر 350 در دنيا ی تنيس هست ، ديروز در 3 تا ست پشت سر هم ، نفر 13 دنيا رو شکست داد .ايکاش اين hay fever لعنتی ام کمی اين روزها با من بيشتر مدارا می کرد . عاشق بوی چمن تازه هستم ولی مجبورم که با 100 تا قرض و قطره چشم به تماشای مسابقات برم !

Thursday, June 23, 2005

Unexplained


You have judges because everyone lies. What happens when the judges lie? Think about it , will you ?

Wednesday, June 22, 2005

قناری گفت

قناری گفت : - کُره یِ ما
کره يِ قفس ها با ميله هایِ زرين و چينه دانِ چينی .

ماهی یِ سُرخ سفره ی ِهفت سين اش به محيطی تعبير کرد
که هر بهار
متبلور می شود .

کرکس گفت : – سياره یِ من
سياره ی ِ بی هم تائی که در آن
مرگ
مائده می آفريند.

کوسه گفت : - زمين
سفره یِ برکت خيز ِ اقيانوس ها .

انسان سخنی نگفت
تنها او بود که جامه به تن داشت
و آستينش از اشک تَر بود .

بگذار کوسه ها و طرفداران هزار رنگ و هزار چهره اشان با در يوزگی و کلک راه خود را به پيش برند ... انتخاب مابين 8 مزدور به قدری چندش آور است که تمام کابوس هايم را زنده می کند ... بگذار دختران تحقير شده مقيم بلاد کُفر روسری سرخ رنگی به سر کنند و با پای خويش به جاسوسخانه های اسلامی رفته و انگشتی جوهرين کنند ... بگذار مردان حقير مقيم بلاد کُفر برای چندر قازی پول و يا موقيعتی بهتر و در بهترين حالت " عقب افتادگی ذهنی و تاريخی " خود را در دفتر حاج آقای ريشو به ثبت رسانند ... بگذار اين " ابلهان " روزی هم در کنار حاج آغا های سفارتی خوش باشند ...بگذار وبلاگ نويسان مترقی ؟!؟! اکثر خارج نشين و طرفدار انتخابات و ولايت فقيه کامنت دونی هايشان را سانسور کنند ...بگذار که مانند رهبرانشان در سرزمين اسلام زده ايران ، آنها هم در قلب اروپا و امريکا حتی تحمل خواندن يک کامنت مخالف رو هم نداشته باشند ... بگذار همه جا عربده بکشند که " تحريم, ترحيم آزادی شد ! " براستی اينان می دانند " آزادی " چيست ؟ بگذار سايه نشينان برای اينکه سالی يکبار با روسری کمی نازک تر به ديدار مام وطن روند " تحريم کنندگان " را نفرين کنند ... بگذار تا "ملای " مورد پسندشان فرصتی فراهم آورد تا به شهر و دهات کودکی اشان رفته و برق دلار ها و پوند ها و يورهای رنگارنگ چشم اهالی فاميل را خيره کند !... بگذار همه حسرت بکشند و بگويند " دختر خوشبخت " چند هفته ای مهمان ماست ... بگذار پسرانشان با انگشتان جوهرهای گرانقيمت غربی ، در پارتی های شبانه شمرون کمی لغات غربی با لهجه های عجيب و غريب ، بلغور کنند و دل از دخترکان ساد دل ببرند ...بگذار ... بگذار به قول شاملوی عزير ما همان انسانی باشيم که سخن نگفت و آستينش هميشه از اشک تَر است ... بگذار نمايش نفرت انگيز جمعه هم به پايان رسد و ببينيم اين بار چه تهمتی به " تحريم " کنندکان می زنند و ..بگذار ...

گيرم که ميزَنيد ، گيرم که ميبُر يد ، گيرم که ميکُشيد
با رويش ناگزير جوانه چه می کنيد ؟
مَپنداريد که بَر بادَم که من تاريخم و يادم
چُنان با درد اين مردم عَجينم من که پنداری که فريادم که فريادم که فريادم !

شعر ها از شاملو
پ.ن.
قصدم توهين به رای دهندگان نيست ولی کسانی که در خارح از مرزهای ايران زندگی می کنند و به اخبار بدون سانسور دسترسی دارند و تمام کثافت کاری ملاها رو در ميديای دنيا می بينند و باز هم به اسارت ملتی را ی می هند از نظر من ابلهانی بيش نيستند .

Tuesday, June 21, 2005

مسابقات تنيس :-) Wimbledon 2005


از ديروز بازی ها تنيس ويمبلدون ( لندن ) شروع شد و شادی من بی و صف . هميشه دوست دارم که مسابقات رو توی تنيس کلاب ببينم و يا حداقل پخش زنده که تلويزيون نشون ميده افسوس که روزی 6-7 ساعت اضافه وقت پيدا کردن آسون نيست اکثر بازی های مهم رو ميشه بصوزت آن لاين تماشا کرد ولی اين شيشه مانتيور هر چقدر هم که ديجيتال و بزرگ باشه بازم اون حس اون جا بودن و يا حتی روی مبل لم دادن و تلويزيون تماشا کردن رو بهم نميده ! آلرژی لعنتی هم که دست بر دار نيست ... علاقمندان به تنيس حتما به سايت رسمی ويمبلدون سری بزنيد ... از تماشای آن لاين تا آخرين خبر و اطلاعات مربوط به تنيس .!

Monday, June 20, 2005

امروز سالگرد 30 خرداد خونين سال 60 هست

هی روزگار .. اينهمه سال دويديم و هنوز اول راهيم .. مردمی که پس از 26 سال سرکوب وحشيانه ديگه حتی توان " درست انديشيدن " هم ندارند ... هی روزگار ... هی خون های گرم دختران و پسران دانشجو بروی سنگفرش ميدون فردوسی ... هی خفته در آتش و خون... ای جرقه ای های رهائی ... هی همر رزمان نوجوانم .. ای دوستان فدا شده .. هی روزگار لعنتی ... هی يارانی که گلو های سرود خوان و قدم های پرشورتان در خيابانهای تهران به خون غلتيد ... هنوز هم " ارتجاع " به اسامی گوناگون و گاهی غلط انداز ، بنياد گرا ، مدرن ، فمينيست اسلامی ، دمکرات و اصلاح طلب ، دست راستی و دست چپی ؟!؟ ملا ی با عمامه داخلی و ملا های بی عمامه خارج نشين ، پاکویان " هر گروه به روشی " آزادی " را به مسلخ می برند ...هنوز بوی " خون " در ايران به مشام ميرسد ... هی رفيقان از جان گذشته ام " به يادتان خواهم ماند ... در سال روز 30 خرداد خونين سال 1360 با گيلاسی شراب به ياد " شما و هدف هايتان " يادتان را گرامی می دارم . . شما جاودانه ايد .. شغال ها روزی زوزه کشان به بيابان ها بر خواهند گَشت .و " شما جاودانه ها" باز می گَرديد . صدای " سعيد سلطانپور " هميشه زنده و جاودانه هست . ياد واره فدائی شهيد چکاوک سينه سرخ انقلاب ، سعيد سلطانپور را حتمابشنويد.

غروبی زيبا...چشمانی مغرور



در کنار دريا
بازتابِ نورهای ارغوانی غروب خورشيد
در چشمان ات رنگ ديگری دارند
دريا از نگاهت ، به روی موجهای آرام مَست گشته
می دانم که غرور زيبائی در چشمانت بَرق ميزند
دريا ، بوی نگاهت را برايم آورده
نگاهی که هميشه در همين نزديکی هاست!

Friday, June 17, 2005

اعتصاب غذای 1 روزه



اعتصاب غذا برای همدلی با زندانيان سياسی در ايران و تمامی زندانيانی سياسی اعدام و تير باران شده در اين 26 سال سياه اخير در ايران

Thursday, June 16, 2005

م ن " ر ا ی " ن م ی دَ م




تحريم انتصابات فرمايشی تنها راه نجات ايران


ما با رای خود بر این جنايات مهر تاييد نمی‌زنيم


آهنگی شاد و بسيار زيبا برای تحريم انتخابات ملا ها و و لايت فقيه به نام " رای نمی دَم " رو حتما گوش کنيد

زيبا کاظمی هم کانادائی بود

حرفی با حسين درخشان در ايران، مرثيه ای بر زيبا کاظمی در ايران

نوشته ای از " مهد ی صامتی "خطاب به نويسنده وبلاگ سردبير خودم

تلاش برای آزادی بيان در وبلاگ ها


نتيجه برترين وبلاگ ها ئی که برای آزادی تلاش می کنند همين الان توسط " گزارشگران بدون مرز " اعلام شد . از کشور ايران وبلاگ " مجتبی سميعی نژاد " ببيشترين رای رو آورده . لينک به مطلب.

مصاحبه " رسما جانی " با خبرنگار بی بی سی در تهران

ديشب کانال تلويزيونی بی بی سی در اخبار ساعت 10 شب ( مهمترين اخبار هر روز ) مصاحبه ای کامل با رفسنجانی نشون داد . ترجمه اش جالب نبود و چند ين اشتباه فاحش داشت . سايت فارسی آيت الله !!! بی بی سی تا اين ساعت هيچ ترجمه ای از مصاحبه رو روی سايتشون نگذاشته اند ! برای خوندن به زبان انگليسی به اينجا برويد در همان جا می تونيد قسمت هائی از ويديوی مصاحبه خبرنگار بی بی سی درتهران با رسما جانی را هم ببنيد . پوزخند های بی جای رفسنجانی واقعا حرص آور بود . کسانی که حاضرند به اين فرد و يا هر فرد ديگه ای در اين نمايش انتخاباتی رای بدهند به نظر من از حداقل شعور انسانی و تجزيه تحليل مسائل بسيار ساده و پيش پا افتاده هم برخوردار نيستند .قصد م توهين به هيچ فرد ی نيست ولی تعريف من از حداقل شعور و آگاهی درس گرفتن از وقايع 26 ساله گذشته هست مخصوصا برای کسانی که خارج از ايران و بدون سانسور زندگی می کنند. خبرنگار از " رسما جانی " پرسيد : اکثر جوانانی که من با هاشون صحبت کردم قصد بايکوت اين انتخابات رودارند و دولت رو از اساس قبول ندارند " اکبر شاه سابق " با زرنگی خاص خودش گفت : که مردم ايران نجيب هستند و در انتخابات شرکت می کنند ! قابل توجه تو سَری خورهائی که حاضرند در چشم مقامات دولتی ايران " نجيب " باشند و در انتخابات شرکت کنند . وی همچنين گفت من و خامنه ای 50 سال هست که با هم دوست هستيم و دوشادوش مبارز ه؟!؟! می کنيم .مردم ما به دولت اعتماد دارند . التماس های رفسنجانی به امريکا و انگليس ديدنی بود . وی اعلام کرد که چندی است که ديگر امريکا رو شيطان بزرگ نمی دونيم و انگليس هم ديگر شيطان کوچک نيست .!!!

آهنگی شاد و بسيار زيبا برای تحريم انتخابات ملا ها و و لايت فقيه به نام " رای نمی دَم " رو حتما گوش کنيد

Tuesday, June 14, 2005

روزهای گذشته …

اگر بخواهم بسازم ، بايد گذشته را فراموش کنم . بايد خاطرات تلخ و شيرين گذشته را فرامو ش کنم و بايد به خود تلقين کنم که نگاه به گذشته دردی را دوانمی کند . هفته ها می گذرند و من روز را به اميد شب سپری می کنم .ديشب باز هم هوا کمی بارانی بود ...زيباست ..هميشه بعد از سختی به آرامش دست يافتن زيباست و با غرور ... اين آرامش با شکوه تر از هر جمله ای است ... بعد از اون همه دغدغه ها وجنجال های فکری ... شبها خواب می بينم اما ديگرکابوس نيست... هر شب يک رويا را به خواب می يبنم، اما ديگر کابوس نيست ... با اينکه در جزيره ای کوچک زندگی می کنم ولی از دريا دور هستم و بوی دريا را نمی شود اينجا حس کرد ... راستی چرا دريک نقطه آن قد رآب فراوان است که فقط کافی است چند بيل ماسه را از سطح زمين برداری تا به آب برسی و در نقطه ای ديگر مردم در حسرت يک قطره آب می سوزند ؟ صحرا ها خشک اند و من هوای جنگل در سر دارم ... جنگل مرطوب و بوی نَم ... برگهای خيس ...انگار جنکل پلی است ميان دريا و صحرا ... بايد چند روزی به جنگل بروم ... شبها خواب می بينم اما ديگرکابوس نيست...

فراخوان کانون نویسندگان ایران برای گردهمایی در برابر زندان اوین



مردم آزاده ی ایران
سازمان های مدافع حقوق بشر!
ناصر زرافشان هشتمین روز اعتصاب غذای دردناک خود را می گذراند و در خطر جدی مرگ قریب الوقوع است. ناصر زرافشان مبتلا به بیماری حاد کلیوی است و هر لحظه بر وخامت بیماری او افزوده می شود. ما از همه ی مردم٬ نهادهای فرهنگی و اجتماعی درخواست می کنیم که درگردهمایی اعتراضی تحصن کنندگان٬ از ساعت چهار تا شش بعد از ظهر روز سه شنبه بيست و چهار خرداد هشتاد و چهار در برابر در بزرگ زندان اوین شرکت کنند.
کانون نويسندگان ایران - ٢٢/٠٣/٨٤

Sunday, June 12, 2005

من ، تو ، او، ما، شما، آنها و ايشان ...!

من در خيابون های شهر و روستا کتک می خورم ... من در ملا عام شلاق ميخورم ... من هنوز سوزش شلاق های اسلامی را احسا س می کنم ... من تحقير ميشم به خاطر تفکراتم ... من در فقر و بيکاری دست و پا ميزنم ... تو لِه ميشوی در زير سنگ های آسمانی مردان خدا ... تو به خاطر رعايت نکردن حجاب اجباری هر روزه تحقير و دستگير و اذيت ميشوی... تو به جرم !!! زندگی و خنديدن در " ماتم سرائی به نام ايران " تنبيه ميشوی ... تو در شرايط مساوی علمی و کاری هميشه درجه چندم هستی ... جنسيت تو هميشه و همه جا موانعی برايت درست می کنند ... خانواده بسيجی و دولتی و مکتبی ها هميشه از ما بهتران هستند ... او برادرش به جرم انديشيدن در زندان اعدام شد ... او دوست دارد انسانی زندگی کند ولی امکانش بسيار سخت است ... او بهائی است و حق زندگی کامل در اجتماع را ندارد ، دانشگاه برايش ممنوعه ای است ...آرزوئی دست نيافتی ... او همجنسگراست و بايد با لغات کثيف جنسی " تحقير و طرد شود " ... آنها کمونيست ، سوسياليت و بی مذهب هستند ...آنها را بايد با شلاق مذهب در هاوان بی عدالتی و خرافه کوبيد ... آنها کودکان خيابانی هستند ... آنها دختران فراری و طرد شده هستند بدون هيچ حق و حقوقی ... آنها مَزه شب های تعطيل حاج آغا ها ی کوچک و بزرگ و آغا زاده هستند ... او ساليان درازه که کار ثابتی نداره و از شرم نگاه خانواده ا ش شب ها با اندکی دستمزد بيگاری روزانه ، دير هنگام به اتاق محقر اش ميرود... خانواده او از نظر قانون نفرينی است ... او در سرزمين مادري اش " غريبه ای " بيش نيست ... او هميشه و از همه چيز و گاهی حتی از سايه خودش " هراس " دارد ... من ...تو... او ...ما ....شما ...آنها ...ايشان ... ما " رای " نمی دهيم ... ما از زندگی بيش از مرگ تدريجی و اينهمه بايد و نبايد انتظار داريم ... شما رای می دهيد و ايشان انتخاب ( انتصاب ) میشوند و اين داستان تراژيک 4 سال ديگر ادامه میيابد ... فرزندان ايشان در بلاد کُفر کارخانه ، خانه ، قصر ، ويلا ، شرکت های رنگ و ورانگ و حتی اتوبان !!! ميخرند ... وابستگان به ايشان چند سالی ايست که بلاد کفر را کشف کرده و از بهترين امکاناتش ( البته به جيب همان ملت ) استفاده های شايانی ميبرند ... من ، تو ،او، ما، آنها به تلخی می گرييم بر اين همه نابرابری جنسی و ستم طبقاتی ... ايشان شاد وخندان بر صندلی رياست جمهوری لَم داده و از همانجا حکم سنگسار ، قتل ، غارت ، چپاول و کُشت و کشتار و در کنارش برنامه اقتصادی - سياسی درخشان 4 سال آينده را صادر می کند !
" و بدنيسان است که کسی می آيد و کسی میميرد ... من پری کوچک غمگينی را می شناسم که در اقيانوسی مسکن دارد ... " اين روز ها آرزو می کردم کاش ساکن اقيانوس ها بودم ! ...
من، تو، او، ما، شما، آنها و ايشان و ...!

Saturday, June 11, 2005

فراخوان عمومی برای اعتراض به «نقض حقوق زنان در قانون اساسی»

من هميشه و همه جا از جنبشهای آزاديخوانه زنان حمايت کرده و خواهم کرد. مخصوصا برای کسب حقوق پايمال شده زنان شرقی در طول تاريخ . با تمام قوانين جمهوری اسلامی مخالفم و قانون اساسی ايران رو يکی از ارتجاعی ترين قوانين قرن 20 و 21 می دونم ... هرچند که ملا ها به همون قوانين نوشته شده خودشون هم احترام نمی گذارند و تفتيش عقايد و زندان و سنگسار هنوز ادامه داره . جامعه های که نيمی از جمعيتش رو بطور قانونی سرکوب کنه ( زنان ) هيچ بوئی از انسانيت نبرده . مردان اون جامعه هم با سرکوب و تحقير مواجه هستند ..مگر نه اينکه مردان حداقل " ماد ر" دارند که خود " زن " هست . " تحقير" مردانی که مادر ، همسر ، دختر و ... از حداقل حقوق انسانی بر خوردار نيست کمتر از " تحقير " و سرکوب زنان نيست .

سرودی بسيار زيبا که بتازگی در ايران اجرا شده



سايت زنان برای هماهنگی در تظاهرات
عکس دخترانی که از ستم تبيعض و آپارتايد جنسی به تنگ آمده و در خيابان ها بی محابا شادی و پايکوبی می کنند . آفرين به اين شير زنان

...از اعتصاب غذاي دانشجويان ایرانی و


هم میهنان گرامی ،
به منظور حمایت از اعتصاب غذای زندانیان سیاسی، دانشجویان داخل کشور و تمامی آزادی خواهان فعال خارج از کشور جهت همراهی و پیوستن به اعتراض همزمان جهانی ازروز21 خرداد( 11 -06 -2005) خارج از هرگونه دسته بندی سیاسی دست به اعتصاب غذا به مدت سه شبانه روز در مقابل سفارت تسخیر شده ایران خواهیم زد.
از شما هم میهنان دعوت میشود که با حضور در این اعتصاب حتی در محدوده توان خود از این اتحاد ملی پشتیبانی نمايید و اعتراض خود را به این حکومت استبدادی ابراز نمائید .
قابل ذکر می باشد اعتصابیون بصورت شبانه روزی در محل حضور خواهند داشت واز تمام شما هم میهنان گرامی تقاضا می شود در هر ساعتی از شبانه روز که توان پشتیبانی دارید از اعتصابیون حمایت کنید.
این اعتصاب خارج از هر گونه دسته بندی سیاسی انجام می گردد و صرفأ جهت حمایت از زندانیان سیاسی اعتصابی داخل کشور واحیای همبستگی فعالان سیاسی و فرهنگی درتبعید می باشد.
محل شروع اعتصاب در مقابل سفارت ایران از روز شنبه به مدت سه روز و سه شب به تاریخ (11/06/2005) ساعت 12:30 خواهد بود.
از هم اکنون دست هموطنان آزاده خود را می فشاریم .

Address: 16 PRINCE`S GATE LONDON SW7 1PT نقشه محل - MAP

جهت اطلاعات بیشتر می توانید با آدرس زیر تماس حاصل نمایید.

تلفن: 07961088814 ایمان سمیع زادهinfo@jonbesh.org


حمید رضا ظریفی نیا تلفن:07840183420 Vatan_mihan@yahoo.org


زنده باد آزادی

Friday, June 10, 2005

The Queen's Club London - Tennis 2005

باز ی های تنيس کويين کلاب "The Queen’s Club " لندن چند روزی ميشه که شروع شده و من برنامه هائی که نميتونم در طول روز ببينم بايد آخر شب توی کانالهای کيبل ببينم و يا ظبط شده اش روتما شا کنم .ديروز هوای بسيار آفتابی 2باره اين حساسيت " hayfever " لعنتی رو به سراغم اورد اول صبح لباس پوشيدم برم بيرون ولی وقتی توی آينه نگاه کردم چشم چپم در حال اشک ريزی کامل بود ! مجبور شدم يک دوش آب سرد ديگه بگيرم تا شايد کمی بهتر بشه قرص ها هم که اصلا انگار داری شکلات بد مزه ميخوری ! بی خاصيت و بی اثر ! تمام روز نيمچه خواب و بيدار روی مبل جلوی تلويزيون ول شدم و با چشمانش نيمه باز و گريان !!! تنيس تماشا کردم . خوشبختانه يکی از بازيکن های مورد علاقه ام Andy Roddick برنده شد و به فينال ميره( عکسش اون بغل هست ) . بازيکن جوان ( 18 ساله ) به نام " Andy Murray " حتما در آينده قهرمان جهان خواهد شد ضربه های سرويس وی با سرعت 140 مايل در ساعت . وی در آخرين گيم پاش پيچ خورد و بعد از اون ديگه نتونست درست بازی کنه و باخت ! دردش رو با تموم وجود احساس کردم ، اون سالها که تو ی دانشگاه تنيس بازی می کردم يکبار وسط بازی پام بد جوری پيچ خورد ولی با پروئی تا آخر ادامه دادم . آخر شب قوزک پام بد جوری وَرم کرد و فرداش کارم به بيمارستان کشيد و تا 2 هفته نمی تونستم راه برم و ساعتها اسپرت فيزوتراپی باعث شد که بتونم دوباره تنيس بازی کنم ! البته مقام مقايسه نيست که من حتی يک گيم هم نمیتونم با کسانی تا اين حد حرفه ای بازی کنم .بهتره برم با همون خوانندگان نازک نارنجی بازی کنم تا مدتی از پيروزی شاد باشم ! ين باز ی ها درسطح جهانی زياد مطرح نيستند از 2 هفته ديگه باز ی ها ويمبلدون شروع ميشه و 2 هفته ای درمحله و اطراف ويمبلدون خواهم بود .

Thursday, June 09, 2005

کنسرت ستارگان سرشناس موسيقی جهان برای مبارزه با فقر * Live8 *

در روز شنبه 2 ماه جولای کنسرت های بزرگی برای کمک به مردم افريقا در چند شهر بزرگ برگذار خواهد شد. کنسرت لندن هم در هايد پارک خواهد بود.
بليتهای برنامه لندن در جريان يک مراسم قرعه کشی که از روز ششم جون با پيامهای متنی ( موبايل تکست ) انجام می شود، تقسيم خواهد شد. البته قيمت هر تکست حدود 2 پوند ميشود که اين پول ها به عنوان کمک به کل پروژه خواهد بود. سوال مورد نظر و شماره تماس در روی سايتشان هست . جواب شهر " ادينبورا " هست ! ( اينهم يک تقلب کوچولو ! برای کسانی که قصد شرکت دارن ! ).آخرين روز برای شرکت، پايان روز 12 جون می باشد . به همراه بيش از 25 دوست قصد شرکت دراين مراسم رو داريم فقط اميد دارم که همگی بتونيم بليط تهيه کنيم ! کلی از خوانندگان مورد علاقه ام در کنسرت لندن برنامه اجرا خواهند کرد . به نظرم اجرای برنامه های اينچنينی کمی چشم و گوش و هوش و حواس مردم عامی رو به مسئله فقر جهانی ، بخصوص در افريقا باز میکنه . راه حل بهتر بخشيدن وام- قرض های کشورهای فقير افريقائی به بانک جهانی و عدم دخالت و چپاول کشورهای فقير توسط دولتها ی قدرتمند غربی است . به اميد ريشه کم شدن فقر درجهان . بايد دست به دست هم فقر رو به تاريخ بسپريم .
روزانه 30.000 کودک در جهان به خاطر فقر شديد و بيماری جان خود را از دست می هند .

Wednesday, June 08, 2005

اکبر شاه سابق = "رسما جانی" امروز = غارتگر هميشگی بيت المال = رفسنجانی


 


عکس " رسما جانی " از وبلاگ بلوچ
اين روزها در سايت های ايرانی و گاهی غير ايرانی در اينترنت اخبار و عکس هائی از دختران و پسران مزدوری پُر شده که برای چند هزار تومان پول با بی هويتی تمام برای " رسما جانی " تبليغات می کنند ... جنايت ها ودزدی های خاندان رفسنجانی بر کسی پوشيده نيست ...ثروت هايی که از ملت ايران به تاراج و غارت برده اند و در کشورهای اروپائی و بخصوص در کانادا سرمايه گذاری های ميليارد دلاری کرده اند ... جالب ترين قسمت اين که ستاد تبليغاتی اکبر آغا در خيابون فرشته هست ؟ راستی مگر اينان به اسم حکومت مستضعفان نبودند ؟
گزارشات هر روزه نيما از تهران رو حتما بخونيد
کليپی با صدای ابی و عکس های ديدنی

Tuesday, June 07, 2005

آزادی اي تحول خونين ، ای انقلاب دور و نزديک

به نشانه اعتراض و برای همبستگی هر چه بيشتر با زندانيان سياسی در ايران ، روز 27 خرداد اعتصاب غذا می کنيم .
تصاويری از زندان مخوف اوين . طرح های زندانی مبارز " سودابه اردوان " . چرا 8 سال از بهترين سالهای عمر " سودابه " ها در زندانهای جمهوری اسلامی گذشت ؟

شعر " زندان فلات " از سروده های شاعر مبارز " سعيد سلطانپور " با صدای خودش. لازم به تذکر هست که اين سروده برای زندانيان سياسی در نظام ستم شاهی سروده شده بود . افسوس که نزديک به 30 سال پس از آن هنوز " درد مان " همان است . سعيد سلطانپور شاعر و مبارز و زندانی سياسی دو نظام در روز ازدواجش دستگير و در سحرگاه 31 خرداد 1360 توسط جنايتکاران اسلامی تيرباران شد .

شمع ها يمان هنوز روشن اند

Sunday, June 05, 2005

The Islamic Republic of Iran , The Land of Oppression

بيانيهی پنلاگ برای اعتراض همگانی و گسترده به محاکمهی مديار

مجتبی سميعی نژاد به جرم ؟!؟!؟ وبلاگ نويسی به 2 سال زندان محکوم شد ! تمام تلاش مان را به کار ببنديم تا قبل از نمايش انتخابات ملا ها رو مجبور به عقب نشينی بکنيم . به دليل موقعيت حساس سياسی اين روزها کشور های غربی منتظر نتايج و شرکت مردم در اين نمايش انتخاباتی هستند . حاکمان اصلاح طلب ، بنياد گرا و ... هزاران القاب غلط انداز ديگه ( که البته در باطن همه يکی هستند ) و کلا دولت ايران برای چند صباحی بيشتر حکومت کردن و دزدی و چپاول منابغ ملی حاضر به هرگونه سازشی با غرب هست . از اين موقعيت استفاده کنيم و با صدای بلند آزادی بی قيدو شرط مجتبی و تمام زندانيان سياسی را خواستار شويم . تلا ش های بين الملی را ساپورت کنيم . فرياد مان هر چه رساتر باشد حتما کاری تر خواهد بود . داستان آرش ها و مجتبی ها و ... داستان جديدی نيست ولی نبايد از پای نشست ... برای امضای پتيشن به اينجا برويد . اين لينک رو حتما ببينيد . آدرس فرستادن ای ميل به مراجع بين اللمی و سفارت خانه ملا ها و ... بيانه کانون پن لاگ در همين رابطه اعتراضمان را گسترده تر کنيم . بيائيد تا با همبستگی اين قفس 25 ساله رو بسوزانيم . بيش از يک نسل در اين قفس دلتنگ ( ايران بعد از انقلاب ) زيستند و يا بهتر بگويم مرگ تدريجی و زندگی گياهی رو تجربه کردند . متحد شويم و قفس ها رو بسوزانيم .

Friday, June 03, 2005

The Rat Pack

حدود 2 سال پيش گروهی به نام "Rat Pack " از لاس و ی گاس امريکا به لندن اومدن برا ی اجرای نمايش و به نوعی تبليغ برای شوی خودشون . اون موقع دوستم " Julie " مسئول تبليغات اين گروه در انگلستان بود و برای شب اول چند تا بليط بهم داد البته شب اول فقط دعوتی بود و بليطی فروخته نشده بود که بعدش هم پارتی بعد از برنامه بود که تا نزديک های صبح ادامه داشت .3 هنرمند با استعداد آهنگ ها ی معروف و پُر خاطره ایFrank Sinatra,Sammy Davis Junior & Dean Martin رو اجرا می کنند که به همراهی ارکستر زنده و چند رقصنده زيبا روی و بسيار خوش تيپ همه با هم کمک می کنند تا برای تماشاچيان ، محيط و مکان بار و کلاب های دهه 60 امريکا رو باز سازی کنند . جالب تر ين قسمت اينه که هر سه از نظر شکل و شمائل ظاهری هم بسيار شبيه به خوانند گان اصلی هستند . دز همون چند نمايشی که در لندن داشتند موفق شدند که قرارداد بزرگی با تئاتری در لندن ببندند و فعلا که حدود 1 سال و نيم هست که هر شب برنامه دارن و فکر می کنم چون تا حالا استقبال خوب بوده احتمالا چند سالی ادامه خواهند داد . ديشب دوستی به اصرار من رو به شو دعوت کرد و بايد اعتراف کنم که اين بار برنامه جالب تر از قبلی بود . انگار گروه به نوعی پخته تر شدند . مثل اينکه اين شو رو هر بار بايد دعوت بشم تا برم ! منتظر دعوت سوم می مونم ! تماشای اين شو رو به تمام کسانی که امکانش رودارند جدا توصيه می کنم. برای اطلاعات بيشتر و تهيه بليط به اينجا برويد .

Thursday, June 02, 2005

شاد بودن هنر است ...


دلخوشی ها کَم نيست
راستی تو هم باور داری

" شاد بودن هنر است و شاد کردن هنری والاتر "


نگفتمَت،
دلخوشی ها کَم نيست

Wednesday, June 01, 2005

سفری در جاده بی انتهای خاطرات گذشته

امروز اول ماه جون هست ... 3 سال گذشت... همه می آيند و می روند ... عبور کردن از مراحله ای به مرحله ديگر بسيار دشوار تر از "ماندن " است .. نخواستم بسان مردابی ، ماندنی شوم و رفتم ... 3 سال گذشت ... به گذشته نيم نگاهی می اندازم ... حضور " ديگران " در گذشته ام بسيار پُر رنگ هست ... اصلا همين ديگران هستند که بخش بزرگی از گذشته را می سازند و گرنه " من " هميشه همين " من " هستم ! ... 3 سال گذشت ... ساعت ها ، روزها ، هفته ها ، ماهها و سالها می گذرند بدون آنکه " کار مهمی " انجام داده باشم ... زندگی کمی سخت تر ولی بسيار شيرين تر شده ... عادت ها رو دور ريختم و غير قابل قبول ها رو به همه خوراندم ... اينهمه تغيير ... اينهمه سفر ... اينهمه تحول ... اينهمه راه ! اما هنوز خسته نيستم ... ساعت ها ، روزها ، هفته ها ، ماهها و سالها می گذرند و همين ها " زندگی مان " رو می سازند ... به همين سادگی هنوز " زند ه ام " و ساده ترين واژه ها همان " زندگی " است ... !

من پشيمان نيستم
من به اين تسليم می انديشم اين تسليم درد آلود
من صليب سرنوشتم را
بر فراز تپه های قتلگاه خويش بوسيدم

در خيابان سرد شب
جفت ها با ترديد يکدگر را ترک ميگويند
در خيابان های سرد شب
جز خداحافظ خداحافظ صدائی نيست

من پشيمان نيستم
قلب من گوئی درآنسوی زمان جاری است
زندگی قلب مرا تکرار خواهد کرد
و گل قاصد که بر درياچه های باد می راند
او مرا تکرا خواهد کرد



فروغ فرخزاد