Thursday, September 02, 2004

ماتم سرائی بنام " ايران "

" ضربه ها " پشت سر هم فرود ميان ! سالهاست که فقط اخبار ناجور ، ناگوار ، مرگ و مير و.. از سرزمين اسلامی به اينور آب ميرسه ... بی لياقتی دولت ايران دامن همه رو گرفته ... نابسامانی اجتماعی ... نا امنی ... غير قابل استاندار بودن جاده های کشور ...تعداد روز افزون تصادفات ...انبوه ماشينهای قراضه و از کار افتاده ولی همچنان در حال حرکت توی خيابونهای شهرهای بزرگ و پايتخت ...
طی 2 ماهه اخير اين خبر ها از فاميل ها و دوستان نزديک گزارش داده ميشه : هومن در 19 سالگی با تزريق آمپول هوا به خودش ، خودکشی کرد ! بيچاره منيژه خانم با غم پسر نوجوانش چگونه سر ميکنه ؟ چطور از اين به بعد بايد به بيمارانش واکسن بزنه و قرص و دارو تجويز کنه ؟ مهران در سن 22 سالگی در اثر صانحه ای درگذشت ! بيچاره مهناز خانم که بايد با اين غم بزرگ رو تا ابد تحمل کنه . علی پسر 20 ساله در حادثه ای ديگر کشته شد ! بيچاره اختر خانم که تنها پسرش رو در سنين جوانی از دست داد... مهران و علی ساليان دوست فاميل و همسايه بودن . جای خالی اونها رو کی برای مادرانشان پر می کنه ؟ حالا من مانده ام که اين " مادران " جوان که همگی داغ فرزند دارند بايد چگونه اين اتفاقات رو قبول کنند ؟
من بيشتر اين جوانان فاميل و آشنا رو درست و حسابی نديدم ونمی شناسم ولی تصور غم و غصه مادرانشان " ماتمی تلخ " بهم منتقل می کنه ... مرگ و مردن در همه جای دنيا وجود داره ولی ايران طبق آمار بيشترين تعداد تصادفات و سوانح رانندگی در جهان رو داره ! بسکه استاندار زندگی در کشور اسلامی ! بالاست !!! تعداد جوانان افسرده و نااميد – که عمدتا از خانواده های مرفه هستند – هر روز افزايش داره ... بوی مرگ و ياس و نا اميدی از همه جای ايران به مشام ميرسه . جامعه ای نا متعادل و حکومتی ديکتاتور ارمغان بهتر از اين برای جوانان نخواهد داشت و من همزمان به تعداد حوادث و سانحه هائی که در اين ينگه دنيا اتفاق می افته می انديشم ! انگار خون " جوانان ايرونی " بسيار بی ارزش تر شده . نا اميدی در جامعه موج ميزنه و ...بنظر من تا پايان سلطه ديکتاتوری بر ايران وضع جامعه و مردم بهتر از اين نحواهد شد .. انگار خودم رو بايد برای "ضربه های "بعدی آماده کنم ... .