Wednesday, May 31, 2006

David Gilmour in Concert


شوق پیدا کردن بلیط کنسرت دیود گیلمور 3 روز از قبل از کنسرت قابل وصف نیست ! دیشب در سالن " رویال آلبرت هال لندن " شب متفاوتی بود ... جای تمام دوستان علاقمند به موسیقی " پینک فلوید " و " صدای گیتار و آواز دلنشین دیوید گیلمور " رو خالی کردم !
دیشب دَم در سالن بلیط کنسرت از 800 تا 1000 پوند !!! در بازار سیاه به فروش میرفت !

Friday, May 26, 2006

آرامش قبل از توفان

ثقل زمین کجاست ؟
من در کجای زمین ایستاده ام ؟ *

بازهم کوی دانشگاه شلوغ شده ... وبلاگ اخبار کوی رو اینحا بخونید ... بدون همبسیتگی هرگز پیروزی ممکن نخواهد شد ... تجربه تلخ 27 سال گذشته پیش روی ماست ... از نبرد نابرابر بیزارم ...به نطر من تا هنگامی که دشمنان مردم تا چنگ و دندان مسلح هستند " مردم " نیز باید اسلحه به دوش بکشند و این تنها راه " پیرزوی " بر استبداد هست ...تاریخ ملت ها بارها و بارها این رو ثابت کرده ...

* شعر از "خسرو گلسرخی "

Thursday, May 25, 2006

ولگردی شبانه ،Sugar reef سکوت و بارون ...

دیروز بعد از مدتها دوباره به اینجا رفتم ...دوست عزیزی برنامه هنری اجرا میکرد و بعدش هم که مجری و برگذار کننده بقیه برنامه ای دیشب بود و همین بهانه خوبی شده بود که 15 نفری دور هم جمع بشیم و شبی رو خوش باشیم ... سال هاست که سعی میکنم به مناطق توریستی نروم ولی گاهی مجبور میشی چون خیلی از بار ها ، رستوانها و کلابهای بزرگ و معروف در مناطق مرکزی و توریستی هستند ... برنامه ساعت 2 شب تموم شد و بارون هم انگار قرار نیست ا صلا بند بیاد ...40 دقیقه پیاده روی زیر بارون بدون چتر اینقدر لذت بخش بود که باید بازم تکرارش کنم ... حالا من که کفشم راحت بود ولی دوستم با اون کفش پاشنه بلند همچین بی خیال قدم میزد و گاهی هم کمی تلو تلو میخورد که فکر کردم وسط راه غش کنه و مجبورم بشم بقیه راه رو کولش کنم ! وقتی رسیدیم خونه بعد از یک دوش حسابی انگار نه انگار که ساعت 30 : 3 صبح هست تازه شروع کردیم به گپ زدن و مشروب خواری ! بهش میگم لابد داری کلی تو ی دلت بهم فحش میدی که این پسره نصف شبی از پیکادلی تا خونه رو پیاده اومده در کمال تعجب بهم میگه : No ! we got to do it more often ! راست میگن دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید ... اونهائی که من رو از نزدیک میشناسن میدونن که خیلی شب ها اصلا نمیخوابم و 3 و یا 4 ساعت خواب برام زیاد هم هست ...ولی دوست ام اولش سعی کرد زنگ بزنه سر کار و بگه نمیاد ولی بعد یادش افتاد که چند تا جلسه مهم داره و با دلخوری بعد از 2 ساعت استراحت کشون کشون رفت سر کار ! از صبح تا حالا هم چندتا تکست زده ومعلومه که هنوز در خواب بیداری سیر میکنه ! قدم زدن زیر بارون و سکوت شب چه لذتی داره ... نصف خاطرات خوب دوران دانشجوئی من توی همین قدم زدن توی روزها و شب های بارونی هست ... هرکسی این رو تجربه نکنه از دستش رفته !

Tuesday, May 23, 2006

میل پرواز



دَر رویاها و خواب هایم
با دَستان باز
بر فراز آسمان ها "پرواز " میکنم

در بیداری
سالهاست
حَسرت پرواز بر دلم مانده !

Monday, May 22, 2006

London Weather


هوای امسال لندن و در کُل بریتانیا ، در مقایسه با سال های قبل در همین ایام بسیار سردتر و بارانی تر شده .آسمان تاریک و ابری این روزها فرصت انجام بیشتر ورزش ها و فعالیت هائی که در هوای باز انجام میشه رو نمیده ...البته مردم بریتانیا در طی سالیان با این هوا کنار اومدن و کما بیش فعالیت های مربوط به این فصل رو انجام میدن ! یادم میاد سالیان پیش هفته ای دو شب از ساعت 6 تا 9 عصر برای فراگیری زبان فرانسوی به کلاس میرفتم و شب ها در هوای سرد و بارون های شدید زمستون با دوچرخه مسیر 20 دقیقه ای رو طی میکردم ! اوایل بعد از رسیدن به خونه یک راست میرفتم زیر دوش آب گرم ...بعداز مدتی اینقدر برام عادی شده بود که طوری هماهنگ میکردم که همزمان با " دلیوری غذا " ( غذای چینی ، پیتزا ، غذای هندی و ...) به خونه میرسیدم ! بی خیال از اون همه آبی که از سر و روم جاری بود ! خیلی ریلکس اخبا ر تلویزیون رو میدیدم ، غذا رو با همون لباس های خیس میخوردم و بعدش هم میرفتم دوش میگرفتم ! انگار زندگی " مجموعه عادت " هاست ! هر قدر هم سعی در فرار از این عادتها میکنم گاهی بازم موفق نمی شم !

Thursday, May 18, 2006

Simple Life



مثل زندگی ... تُو در تُو ... رنگارنگ ... همیشه در تغییر ... !

Wednesday, May 17, 2006

شرابی به سُرخی لحظه های خوب


Rich red wine
Bitter like an acorn
Ripe like a cherry
Sparkling like a ruby

The glass at my mouth
The wine comes out
Consuming my lips
Just like a kiss

My mouth is immersed
My tongue overwhelmed
My senses on fire
My soul is in love

My insides are burning
A warm toasty fire
I lean back a moment
to remember this time

I'll never forget
This night that I'm sitting
Here with my love
.and a glass of red wine

Tuesday, May 16, 2006

المپیک به سبک آخوندی

مژده مژده المپيک حوزه علميه قم آغاز شد:

: از علاقه مندان دعوت مي شود در رشته هاي
1- طناب زني با عمامه
2- پرش از حوض با عبا
3- پرتاب مُهر
4- وضو سُرعتي
5- دو صد متر با نعلين
6- نماز استقامت
7- خوردن لوبيا و نگه داشتن وضو
8- بالا رفتن از منبر با چشم بسته شرکت نمايند


ضمنا به برندگان به قيد قرعه يک دست عبا ضد گلوله ، عمامه و مدال منقوش به تمثال مقام معظم رهبري به رسم يادبود اهدا خواهد شد

Friday, May 12, 2006

نیمهُ دیگر


حقارت تا کی ؟ سرکوب وحشیانه جنسی تا کی ؟ ظلم مضاعف به اسم دین تا کی ؟ براستی چرا " خدا باوران اسلامی " هیچ وقت از خودشون نمی پرسند اگر حجاب اسلامی ضروری بود چرا " خدا یشان " نوزادان دختر رو با یک تکه پارچه به دنیا نیاورد تا خیال همه از بابت پوشش زنان راحت بشه ؟؟ این پوشش های تحقیر کننده برای زنان با اسم های غلط انداز دین ، سنت ، نجابت ، پاک بودن ؟!! و هزار مزخرف دیگه فقط و فقط راهی است برای سرکوب بیشتر زنان توسط مردان هوس باز و بی اعتماد . به نظر من مردی که در هنگام تماشای یک نمایش هنری مثل باله و یا تماشای ورزشکاران شناگر زن و ... تحریک جنسی میشه یک بیمار عقده ای و جنسی است که بهتر ه هر چه زودتر به دکتر متخصص و یا روانپزشک مراجعه بکنه اما متاسفانه در دنیای مرد سالار امروزی " مردان " قانون گذار ( اگه بشه اسم اون ها رو مرد گذاشت ! ) از زمان پیامبران الهی تا به حال همیشه به فکر پَس راندن زنان از شرکت در امور جامعه بوده اند و همین سرکوب مذهبی بهترین وسیله برایشان هست . در جوامع بیماری که زنان مجبورند برخلاف میل ا شان با پوشش های مسخره اسلامی از خونه بیرون بیان وضعیت مردان هم بهتر نیست مردانی که این عمل رو تائید میکنند و یا حتی سکوت اختیار میکنند در سرکوب نیمی از جامعه سهیم هستند . به امید روزی که هیچ انسانی به خاطر " جنسیت " هیچ برتری بر دیگری نداشته باشه .

Thursday, May 11, 2006

Hayfever

من همیشه دکتر سَر خود بودم و تا موقعی که واقعا مجبور نشم پیش دکتر نمیرم ... در دوران تین ایجری دوست داشتم پزشک بشم و کلی هم دوره دیدم ... 3 ماه کامل دوره تئوری و 6 ماه کامل و هر روزه دوره عملی ... هر روز بعد از مدرسه با عجله برای کار در بخش های مختلف در چند بیمارستان میرفتم و همون روزها کلی کار های پزشکی یاد گرفتم و از اون به بعد به ندرت برای آمپول زدن پیش نرس و دکتر و میرم ... قبلش هم که همیشه خواهرم پزشک خونه بود و این قبیل کار ها گردن اون بود ... کارهائی مثل گچ گرفتن ، بخیه زدن ، آمپول زدن ، فشار خون گرفتن و دستیار اتاق عمل بودن و حتی 1 ماه در بخش زنان شیف گذروندن باعث شد که برای همیشه از رشته پزشکی بدم بیاد ! تنها آمپولی که هرساله باید بزنم برای پیشگری از " حساسیت و آلرژی " بهاری است که معمولا در ماه مارچ میزنم ولی امسال گویا قراره اوضاع بدتر بشه و با گذروندن نصف روز در میون چمن ها در هوای نیمچه آفتابی هفته پیش کلی عطسه کردم و تصمیم گرفتم که یک امپول دیگه هم بزنم ! امروز توی این هوای صاف و آفتابی لندن ، از ترس اینکه حالم بد تر نشه ، مجبورم تا شب تو ی خونه باشم ...

Tuesday, May 09, 2006

نمی توانم زیبا نباشم

نمی توانم زیبا نباشم
عشوه ئی نباشم در تجلی یِ جاودانه .
...
زهری بی پاد زَهرم در معرضِ تو .
...
جهان اگر زیباست
مجیز ِ حضور ِ مرا میگوید .-
ابله مردا
عدوی ِ تونیستم من
انکارِ تواَم .

قسمتهائی از شعر" نمی توانم زیبا نباشم " از " شاملو " من این شعر بالا رو تقدیم میکنم به مبارزی که در سخت ترین شرایط زندانهای جمهوری اسلامی هنوز مردانه مقاومت میکند و برای عقیده اش جان میدهد ... تنها فکر کردن به زندانی بودن نزد خادمان خدا ! در جمهوری اسلامی کافی است تا تمام کابوس های شبانه سالیان دور رو برایم زنده کنه !

بازهم داستان تلخ و تکراری " اعدام " ...چوبه های دار و اعدام از نخستین روزهای به قدرت رسیدن آخوندها برپاگَشت ...این واقعیت تلخ هنوز بعد از 27 سال ادامه داره ... چندی پیش " حجت زمانی " اعدام شد و حالا نویت به اعدام " فیض مهدوی دلاوری " رسیده ! حکومتهای دیکتاتور همیشه صفات مشترکی دارند صرفنظر از ظاهر و ادا اطوارهائی که برای مردم فریبکار ی مردم در میاورند در باطن همیشه با شیوه های تقریبا شبیه هم به سرکوب مردم میپردازند ... بیائید به نام انسانیت و برای دفاع از حقوق انسان ها با هر عقیده ومرامی به حکم قتل " مجاهد خلق فیض مهدوی دلاوری " اعتراض کنیم کمتر از 1 هفته به اعدام وی مانده ..بیائید تا با حداقل امضا کردن نامه ای اعتراضی و فرستادن برای مراجع بین اللملی افکار عمومی و جهانی رو به این جنایات جلب کنیم ... حکم اعدام در قرن 21 برای داشتن اندیشه ای متفاوت ... !
گل کوی عزیز بطور کامل در این مورد نوشته ...

Monday, May 08, 2006

رنگین کمان


آسمان ،
گاهی بهت حسودی میکنم
ابری میشوی و می باری بر سَر و روی جهان
خالی میشوی
و دوباره صاف و آفتابی
با رنگین کمانی که از مردم دلبری کند
من اما
سال هاست که می بارَم
هنوز خالی نشده اَم !
از آفتاب هم خبری نیست !
چه رسد به رنگین کمان !

Friday, May 05, 2006

Against all WARS

روز شنبه تظاهراتی بر علیه حمله به کشور ایران در سراسر بریتانیا برگزار خواهد شد ...تظاهرات های جهانی که توسط " Stop the War Collation " برگزار میشه میتونه پاسخ محکم و قاطعی باشه به جنگ افروزان بنیاد گرای مسیحی و اسلامی ... به نظر من دولت جورج بوش و گروهها و دولت های تروریستی مثل " بن لادن " و دولت احمدی نژاد دو روی یک سکه هستند و فقط به خاطر منافع و اهداف سلطه جویانه و تروریستی قصد حمله و لشکر کشی به کشورهای دیگه رو دارن ... شرکت در تظاهرات جهانی و مخالفت با جنگ به هیچ عنوان به معنی تائید حکومت دیکتاتور و جنایتکار اسلامی ایران نیست ... بزرگترین دلیل جنگ عراق دستیابی به نفت ارزان ( مجانی ) بود ...کشور ایران با کلی منابع نفتی و ذخایر دیگه طبیعی طعمه خوبی برای قدرت های امپریالیستی هست و متاسفانه دولت ضد مردمی حاکم بر ایران هم با اقدامات تروریستی که درطول 27 سال گذشته انجام داده راه رو برای هرگونه حمله هموار کرده ... بیایید تا با حضور مان در تظاهرات در شهر های مختلف بریتانیا ضمن محکوم کردن تروریسم دولتی کشورهایی از قبیل امریکا و ایران با هر گونه جنگ نا برابر مخالفت کنیم ... جنگ نفتی و سلطه جویانه پیشاپیش محکوم به شکست هست ... از چاه های نفت عراق امروزه خون مردم بیگناه عراقی فوران میکند ... نگذاریم ایران عراق دیگری بشود ... لطفا پتیشن به ایران حمله نکنید رو امضا کنید ...آدرس محل گردهمائی در لندن :
All-London May 6 protest 1.00pm
Peace Gardens, Friends Meeting House, Euston Road, WC1

Thursday, May 04, 2006

The man who sued God

چند روز پیش فیلم " مردی که خدا رو به دادگاه برد " رو دیدم ..داستان فیلم این هست که مردی " Billy Connolly " که در استرالیا زندگی میکنه و قبلا وکیل بوده و بنا به دلایلی شغلش رو ول میکنه و به ماهیگیری روی میاره ..در این جریان زنش از وی جدا میشه و اون در تعطیلات آخر هفته به دختر 8 ساله اش سر میزنه ... در یکی از این ویزیت ها قایقش در جلوی چشمان خودش اش و دخترش بر اثر " رعد و برق و صاعقه " آتیش میگیره و منفجر میشه ... وقتی برای ادعای خسارت به شرکت بیمه اش مراجعه میکنه متوجه میشه که تمام بیمه ها یک بند در مفاد بیمه دارند به نام " Act of God " و هیچ کسی حاضر نیست بهش خسارت بده ..پس از اون چون خودش وکالت خونده تصمیم میگیره که " خدا " رو به دادگاه بکشونه و ازش درخواست خسارت بکنه ! کلیسا ها باید بعنوان نمایند " خدا " در روی زمین در دادگاه حاضر بشوند ... وی با تکیه بر قانون اعلام میکنه یا قبول کنید که خدا وجود نداره که در انصورت شر کت های بیمه باید خسارت بدهند چون دروغ گفته اند و یا خدا وجود داره و نمایندگانش روی زمین باید خسارت من رو بدهند ... موضوع حقیقی ( تا جائیکه من میدونم چنین قوانینی در استرالیا و امریکا وانگلیس وجود داره تا شرکت های بیمه برای خسارت هائی مثل ، سیل ، زلزله و ...کمتر خسارت بدهند ) همه رو شوکه میکنه و عده بسیاری از مردم عادی که قبلا با وجود این بند در قوانین بیمه کلی خسارت دیده اند به حمایت از اون به دادگاه میان ..در این میون هم کلیسا و یهودی ها بر علیه اون تظاهرات به پا میکنن که وی "کافر " هست ! وی شرکتهای بیمه و نمایندگان "خدا " بر روی زمین رو به جون هم می اندازه ... در جریان دادگاه " بیلی " با دختر خبرنگاری آشنا میشه که به رابطه عشقی منجر میشه ..دیدن این فیلم رو به همه توصیه میکنم . اینهم نقد حرفه ای فیلم .

بازیگری بسیار خوب " بیلی کانولی " کمدین معروف اسکاتلندی که چندین سال هست در استرالیا زندگی میکنه جاذبه فیلم رو در چندان کرده ... قبلا چند بار " استند آپ کمدی هاش " رو در لندن دیده ام ومردی فوق العاده باهوش و کمیدینی موفق هست

Wednesday, May 03, 2006

همدلی از هم زبانی خوش تر است

سالیان هست که می بینم و بارها تجربه کرده ام که " ایرانی جماعت " اصلا یاد نگرفته و بلد نیست که کار جمعی بکنه ...البته یک عده محدود رو استثنا میدونم ... در بیشتر اوقات برای خراب کردن دیگران هم از " واژه های زشت جنسی " استفاده میشه ... حالا این جماعت با همون ذهنیات فکری با اینترنت آشنا شدن ...نمیدونم چرا عده بسیاری از خراب کردن دیگران بدون اینکه مدرکی داشته باشن گویا لذت میبرن ... بحث کردن و حتی گاهی پرخاش کردن به دوستان مجازی و غیر مجازی به نظر من میتونه ار روی اعتقاد شدید ! تعصب ! و گاهی مطالعه کم باشه ولی درنهایت میتونه باعث پیشرفت فکری طرفین بشه ولی " تهمت زدن " بدون دلیل و مدرک و سند بی انصافی است که بسیاری از " ایرانیان محترم " !!! حق طبیعی خودشون میدونن ... وبلاگ " خورشید خانوم " رو چند سالی هست که میخوندم ...الزاما با نقطه نظراتش هم موافق نبودم مخصوصا وقتی تازه وارد امریکا شده بود ( به علت جدید بودن محیط و شاید شوک فرهنگی ) حسابی به ایرانیان مقیم امریکا بد و بیراه میگفت و فکر میکرد چون خودش از ایران تازه اومده حق هر گونه نظری داره و بقیه لابد " فسیل های غربی شده اند " کلی بحث اون موقع ها داشتیم ... یادم میاد یکبار گفت تا قبل از اینکه از ایران خارج بشه چیزی در مورد این کشتار نمیدونسته ( شاید م هنوز توی ایران بود ) از طریق وبلاگی از " کشتار زندانیان سیاسی در تابستون سال 67 " مطلع شده ... میبیند که بهر حال وبلاگ میتونه به همه ما ها کمک کنه تا بیشتر با هم آشنا بشیم و یا اخبار رو بدون سانسور پخش کنیم و یا لااقل جرات کنیم بدون دغدغه نظراتمون ( ولو غلط ) رو بیان کنیم ... صد البته ماجرای انتخابات و رای دادن " خورشید خانوم " رو هم همگی به یاد دارند ... همه این تفاوت ها به جای اینکه لااقل در دنیا مجازی به رشد فکری همگی ما کمک کنه انگار تبدیل شده به یک تیغ 2 لبه که از طرف بگیری فقط قصد ریشه کَن کردن و بُریدن داره ! من همون موقع پُستی نوشتم و کلی هم فحش از چندین وبلاگ نویسی که به خودشون گرفته بودن خوردم ! ای میل های با ادبی هم که این جور مواقع تمومی ندارن ! ... چندی پیش " گلناز " رفت ... حالا " خورشید خانوم " هم رفت ... ببینیم دیگه چه کسی رو میشه بیرون کنیم ! انگار تحمل کردن برای بعضی ها حتی تو ی دنیای مجازی هم سخته ! ملاک من برای دوستی هام هیچ وقت بر اساس زبان مشترک فارسی صورت نگرفته و حالا واقعا بهتر درک میکنم که مولانا چقدر زیبا گفته :
همدلی از هم زبانی خوش تر است

Monday, May 01, 2006

گرامي باد اول ماه مه ، روز جهاني کارگر



کلیپ روز کارگر




گرامي باد اول ماه مه ، روز جهاني کارگر

متن روی طرح :
If the government doesn't stop the war , we will change the government