Thursday, May 11, 2006

Hayfever

من همیشه دکتر سَر خود بودم و تا موقعی که واقعا مجبور نشم پیش دکتر نمیرم ... در دوران تین ایجری دوست داشتم پزشک بشم و کلی هم دوره دیدم ... 3 ماه کامل دوره تئوری و 6 ماه کامل و هر روزه دوره عملی ... هر روز بعد از مدرسه با عجله برای کار در بخش های مختلف در چند بیمارستان میرفتم و همون روزها کلی کار های پزشکی یاد گرفتم و از اون به بعد به ندرت برای آمپول زدن پیش نرس و دکتر و میرم ... قبلش هم که همیشه خواهرم پزشک خونه بود و این قبیل کار ها گردن اون بود ... کارهائی مثل گچ گرفتن ، بخیه زدن ، آمپول زدن ، فشار خون گرفتن و دستیار اتاق عمل بودن و حتی 1 ماه در بخش زنان شیف گذروندن باعث شد که برای همیشه از رشته پزشکی بدم بیاد ! تنها آمپولی که هرساله باید بزنم برای پیشگری از " حساسیت و آلرژی " بهاری است که معمولا در ماه مارچ میزنم ولی امسال گویا قراره اوضاع بدتر بشه و با گذروندن نصف روز در میون چمن ها در هوای نیمچه آفتابی هفته پیش کلی عطسه کردم و تصمیم گرفتم که یک امپول دیگه هم بزنم ! امروز توی این هوای صاف و آفتابی لندن ، از ترس اینکه حالم بد تر نشه ، مجبورم تا شب تو ی خونه باشم ...