Wednesday, June 22, 2005

قناری گفت

قناری گفت : - کُره یِ ما
کره يِ قفس ها با ميله هایِ زرين و چينه دانِ چينی .

ماهی یِ سُرخ سفره ی ِهفت سين اش به محيطی تعبير کرد
که هر بهار
متبلور می شود .

کرکس گفت : – سياره یِ من
سياره ی ِ بی هم تائی که در آن
مرگ
مائده می آفريند.

کوسه گفت : - زمين
سفره یِ برکت خيز ِ اقيانوس ها .

انسان سخنی نگفت
تنها او بود که جامه به تن داشت
و آستينش از اشک تَر بود .

بگذار کوسه ها و طرفداران هزار رنگ و هزار چهره اشان با در يوزگی و کلک راه خود را به پيش برند ... انتخاب مابين 8 مزدور به قدری چندش آور است که تمام کابوس هايم را زنده می کند ... بگذار دختران تحقير شده مقيم بلاد کُفر روسری سرخ رنگی به سر کنند و با پای خويش به جاسوسخانه های اسلامی رفته و انگشتی جوهرين کنند ... بگذار مردان حقير مقيم بلاد کُفر برای چندر قازی پول و يا موقيعتی بهتر و در بهترين حالت " عقب افتادگی ذهنی و تاريخی " خود را در دفتر حاج آقای ريشو به ثبت رسانند ... بگذار اين " ابلهان " روزی هم در کنار حاج آغا های سفارتی خوش باشند ...بگذار وبلاگ نويسان مترقی ؟!؟! اکثر خارج نشين و طرفدار انتخابات و ولايت فقيه کامنت دونی هايشان را سانسور کنند ...بگذار که مانند رهبرانشان در سرزمين اسلام زده ايران ، آنها هم در قلب اروپا و امريکا حتی تحمل خواندن يک کامنت مخالف رو هم نداشته باشند ... بگذار همه جا عربده بکشند که " تحريم, ترحيم آزادی شد ! " براستی اينان می دانند " آزادی " چيست ؟ بگذار سايه نشينان برای اينکه سالی يکبار با روسری کمی نازک تر به ديدار مام وطن روند " تحريم کنندگان " را نفرين کنند ... بگذار تا "ملای " مورد پسندشان فرصتی فراهم آورد تا به شهر و دهات کودکی اشان رفته و برق دلار ها و پوند ها و يورهای رنگارنگ چشم اهالی فاميل را خيره کند !... بگذار همه حسرت بکشند و بگويند " دختر خوشبخت " چند هفته ای مهمان ماست ... بگذار پسرانشان با انگشتان جوهرهای گرانقيمت غربی ، در پارتی های شبانه شمرون کمی لغات غربی با لهجه های عجيب و غريب ، بلغور کنند و دل از دخترکان ساد دل ببرند ...بگذار ... بگذار به قول شاملوی عزير ما همان انسانی باشيم که سخن نگفت و آستينش هميشه از اشک تَر است ... بگذار نمايش نفرت انگيز جمعه هم به پايان رسد و ببينيم اين بار چه تهمتی به " تحريم " کنندکان می زنند و ..بگذار ...

گيرم که ميزَنيد ، گيرم که ميبُر يد ، گيرم که ميکُشيد
با رويش ناگزير جوانه چه می کنيد ؟
مَپنداريد که بَر بادَم که من تاريخم و يادم
چُنان با درد اين مردم عَجينم من که پنداری که فريادم که فريادم که فريادم !

شعر ها از شاملو
پ.ن.
قصدم توهين به رای دهندگان نيست ولی کسانی که در خارح از مرزهای ايران زندگی می کنند و به اخبار بدون سانسور دسترسی دارند و تمام کثافت کاری ملاها رو در ميديای دنيا می بينند و باز هم به اسارت ملتی را ی می هند از نظر من ابلهانی بيش نيستند .