" I see this weblog as a place to THINK ALOUD without any worries " !
سرزمين رويائی و نماد تمدن بشريت
همسفرم
گپ های ايام کريسمس !
کريسمس ، شاديها و ..غمها …
ايام خوشی و کريسمس و تعطيلات سال نو ميلادی در راهند ومهمونی ها شروع شده ... تا حالا 11 تا کريسمس پارتی رفتم ...برای من که اکثر دوستانم انگليسی و غير ايرونی هستند طبعا اين ايام شلوغ ترو با هيجان تر هست ... هرچند که من هميشه کريسمس و سال نو ميلادی رو بيشتر از " نوروز " جشن می گيرم ... در کنار اين شاديهای زود گذر ... ديدن دوستانی که به علت مشغوليت های روزمره در طول سال بيشتر به تلفن و ای ميل محدوده شده ، غنيمتی است ... چند ساعتی رو دور هم مشروب خوری و پايکوبی و شادی و ... آخر شب و يا بهتر بگم دم دمّای صبح ميام خونه ... همه با خيال راحت ميرن و استراحت می کنند ... من کم خواب ميام سراغ اينترنت ... اخبار اينطوری تمام شادی ها رو تبديل به غم سنگينی روی دلم می کنه ... ياد بطری های شامپاين و مشروب های گوناگونی می افتم که تا ساعتی پيش توی سالنی بزرگ و شيک سرو ميشد ... از روی دل سيری ، در ميان گپ ها و خنده و جوکهای جديد ، دستی دراز می کنی و از روی سينی مقابلت که دختری جوان با عشوه بهت تعارف ميکنه گيلاسی بر ميداری ...غذا های رنگارنگ ، که هميشه مقدار زياديش روانه سطل آشغال ميشه ! زندگی برای چند ساعت فقط خوشی و شادی هست ... ايکاش اين شادی ها دائمی بودن ... يادم مياد که پارسال هم، همين ايام بود که اين خبر رسيد و پودر زهر پاشيد به همه چيز...کاش دستانمان ياری بيشتر ی داشت ... مثل هميشه در حد " توانم " خواهم کوشيد ولی افسوس که کافی نيست برای پايان دادن به اينهمه زشتی ، پستی و خفت ، که " انسان نما ها " ( ملايان ) بر انسان های دردمند روا می دارند ...
اين قافله عمر عجب می گذرد ...
سهم من

روز جهانی ايدز دوباره از راه رسيد ...اين روز شايد تلنگری باشه برای " انسان های " ناظر بر مرگ ديگران ... چه انسانهای والا ئی که با اين بلای به جان نسل بشريت افتاده از دست رفتند ... برای مقابله با ويروس اچ آی وی هنوز به طور کامل درمانی پيدانشده ..البته در طی ساليان اخير به کمک علم پزشکی و هزاران دارو سازی و ازماَيشگاه و ... بيمارانی که درمراحل اوليه ابتلا به ويروس باشند رو طوری باداروهای جديد معالجه می کنند و اميدوارند که ديگر کسی بخاطر مبتلا شدن به ويروس آچ آی وی نميره ... من هم دوستی انگليسی رو"James " که بطور اتفاقی( تزريق خون ) مبتلا به " ايدز " شده بود چند ماه پيش از دست دادم ...هنوز يادآوری خاطره اش تلخ هست ولی شايد بعدا در موردش نوشتم .