Tuesday, November 11, 2003





همچين که هوای بارونی و پائيزهای کمی سرد ، روزهای کوتاه و شبهای بلند لندن و بوی زمستون به مشامم ميخوره يکباره هوس " آفتاب داغ " و " غواصی " و شنا و پياده رويهای شبانه کنار ساحل و ... ميکنم . بايد قبل از فرارسيدن فصل اسکی راهی بشم وگرنه حق انتخاب زياد ميشه و ميدونم که مثل هميشه اسکی برنده ميشه !
مصر همون سرزمين عجايب و گمشدگان در اهرام و روياهای ناتمام زنانی با چشمانی درشت مشکی سرمه کشيده و چادرهای رنگارنگ ، بازارهای شلوغ پر سرو صدا ، نگاههای پسران و مردانی که هميشه و همه جا دنبال همه چيز سرک ميکشندو گردنکشی ميکنند ، تا کنجکاوی ناتمام شان را ، شايد دردی يابند . " مصر " سرزمين افسانه ای و جادوئی که هر بار چيزهای جديدی توش کشف ميکنم ... بايد تا دير نشده سری به اين دريای سرخ و ماهيان زيباش
بزنم ..راستش دلم کمی هم براشون تنگ شده ... باورم نميشه که 8 ماه از آخرين سفرم به مصر گذشته . چه زود ميگذره اين " عمر " !