آتش شعله بَرکش ... شعله دم فرو مَکش
دیروز سالگرد تظاهرات 30 خرداد سال 60 بود و من به یاد اون روز و دوستانی که با هم به تظاهرات رفته بودیم و دوستانی که دیگر در یبن مانیستند بودم ... دیشب خواب بسیاری از دوستان دوران تین ایجری رو دیدم ..دوستانی که با هم کوه میرفتیم ..تظاهرات های اونموقع ...سفر 4 روزه به جنگل های سیاهکل ...من یک پسر 13 ساله بودم و در اکثر اوقات جوانترین فرد گروه ... حیف که همون سال 60 پس از پلیسی شدن اوضاع جامعه ، مجبور شدم تمام عکس هائی که با دوستان عزیزم در کوه و جنگل و ...انداختیم نابود کنم ..امروزه در این ور دنیا یاد هلن ، سوزان ، بهروز ، مینا ، آیروش ، روزبه ، مازیار ، آزیتا ، کیوان ، محمد ، فرزاد ، علی ، مهرنوش ، رضا ، کیهان ، بهمن ، تهمینه و ...و...و... برای همیشه در قلب من خواهند ماند ... یاد اون شبی که 30 نفری به کوه رفتیم و شب در جنگل کارا تا صبح بیدار موندیم و در کنار آتش سرود خواندیم و گپ زدیم ... اون آخرین باری بود که جمع ما تونست با هم باشه و هفته بعدش که 30 خرداد بود و همه پراکنده ..مخفی ..زندانی .. اعدام و .. شدن !
آتش شعله برکش
شعله دم فرو مکش