Thursday, January 05, 2006

فاصله ها ...امید ها ...آرزوها

سال نو 2006 میلادی ، چند روزی هست که آغاز شده ... روال زندگی همچنان ادامه داره ...تعطیلا ت کریسمس و مهمونی های اطرافش به پایان رسیده ...برای مدتی خودت رو سرگرم میکنی ... با تمام تلاش سعی میکنی که خوش بگذرونی ...گاهی شبها خودت رو توی گیلاس شراب گُم میکنی و گاهی در دود سیگار...گاهی در صدای بلند موزیک و رقص های بی پایان ...دیدار دوستانی که ماه هاست به هزاران دلیل همدیگه روندیدین باعث شادی میشه ... َرد و بدل کردن کادوهای کریسمس ... دیدن برق شادی در چشما ن عزیزانت هنگام بازکردن کادو ئی که براشون گرفتی ! .. همیشه کادو خریدن رو از کادو گرفتن بیشتر دوست دارم ... دیدار آشنایانی که فقط سالی یکبار در مهمونی های مختلف کریسمس ملاقات میکنید هم گاهی خالی از لطف نیست ... مهمونی ها تموم میشه و دوباره زندگی روال عادی خودش رو میگیره ... شب های بی خوابی و اضطراب با کوچکترین تلنگری از راه میرسند ...فقط یک خواب آشفته کافیست که همه چیز رو بهم بریزه ! دو چشم درُشتِ سبز رنگ پدر همه جا با من هست ! در خواب و بیداری زندگی کردن ... امید ها ... فاصله ها ... آرزوها ... شاید بازم باید کوله به دوش شد ! سفر ...