Wednesday, August 31, 2005

سرود پايداری

کتاب خاطرات مادر شهدای فدائی " مادر سنجری " رو در مراسم 8 مارس خريدم . کتابی سراسر از رنج مادری که ساليان آوارگی و از اين شهر به اون شهر بدنبال ملاقات فرزندانش در زندانهای مختلف شاهنشاهی بوده ... اعدام پسرانش " خشايار و کيومرث سنجری " ... افسوس که پس ساليان آوادگی و دربدری در زمان شاه " مادر سنجری " ( ماه منير فرزانه ) مجبور به ترک ايران ميشه و به غربت وتبيعدی ناخواسته تن میدهد ... وی در سازماندگی اعتراضی ، مادران زندانيان سياسی در دروان سلطه رژيم شاه و رژيم جمهوری اسلامی هميشه نفشی فعال داشت ...حتی زندگی در تبعيد و غربت هم نتوانست از فعالييتهای اين مادر مبارز برای دستيابی به آزادی و افشای چهر ه جانيان اسلامی ( جاگزينان مستبدين شاهنشاهی ) جلوگيری کند ... با اون سن و سال و بيماری ، در کلاس های فراگيری زبان فرانسه هميشه کوشا و جدی بود ... ساليان پيش مادر سنجری و همسرش رو در لندن ملاقات کردم و شامی با هم خورديم ... قلب مهربانش در 30 ارديبهشت در فرانسه از حرکت باز ايستاد ...ولی يادش در قلبها هميشه زنده خواهد بود...