آيه های زمينی
آنگاه
خورشيد سرد شد
و برکت از زمينها رفت
سبزه ها به صحرا ها خشکيدند
و ماهيان به دريا ها خشکيدند
و خاک مرگانش را زان پس به خود نپذيرفت
شب در تمام پنجره های پريده رنگ
مانند يک تصور مشکوک
پيوسته در تراکم و طغيان بود
و راهها ادامه خود را در تيرگی رها کردند
ديگر کسی به عشق نينديشيد ديگر کسی به فتح نينديشيد
و هيچکس
ديگر به هيچ چيز نينديشيد
ادامه متن شعر
به شعر با صدای غمگين ِ " فروغ فرخزاد " گوش کنيد