Tuesday, March 29, 2005

Spring is here

در اين فصل زيبای بهار...مگه ميشه به اين پارکها رفت و عطر گلها رو حس کرد و عاشق نشد ؟ مگه ميشه تو ی طبيعت زيبا ی بهار ، کنار جوی آبی قدم زد ، صدای پرنده هار رو شنيد و عاشق نشد ؟ مگه ميشه روی اينهمه چمن نرم ، سبز و يک دست راه رفت ... گل و غنچه و شکوفه رو ديد و بازم عاشق نشد ؟ فصل بهار با تمام افسونگری هاش در کنار ماست ...صدای شادی بچه ها تو ی پارک...نجوا و بوسه های عاشقانه زوجی جوان ...سنجابی که از دست پيرمردی مهربان غذا می خوره لم دادن روی نيمکت وتماشای درياچه ی روبرو ... ليوان قهوه داغ ، همراه با طراوات بهاری ... عکس روز يکشنبه و گوشه ای از " St.James's Park " لندن گرفتم...




کبری رحمانپور دختر 22 ساله ای است که در خانواده ای بسيار فقير به دنيا آمده است. در زمانی که فقط 17 سال داشته است به مدت سه ماه به خانواده ای سپرده می شود که اگر در مدت اين سه ماه مورد پسند قرار گرفت، به عقد عليرضا نياکانيان، با 35 سال اختلاف سن در بيايد.
شرح زندگی غم بار اين دخترک نگون بخت رو در سايت زنان بخوانيد

مگه ميشه در اين فصل زيبا و لطيف " قلب کبرای جوان " رو با آتش خشم و کينه و گلوله " لِه " کرد ؟ به چه جرمی ....؟
بايد يکی شويم ...