Saturday, January 15, 2005

سفر نامه مصر – صحرای سفيد 2


برای سال نو به همراه 28 نفر از دوستان به صحرای سفيد در نزديکی مرز ليبی رفتيم ... از شهر قاهره / کايرو ، حدود 6 ساعت با مينی بوس و بقيه راه هم با جيب 2 ساعتی توی صحرا ها رونديم تا رسيديم به کمپی که ا ز قبل برامون تهيه کرده بودند. نزديکهای غروب بود و اينقدر آسمون سريع رنگ عوض می کرد که حتی نمی تونم حالات اون ساعات اوليه در صحرا رو بيان کنم ... چند سال پيش بعد از ديدن فيلم " English Patient " ( بيمار انگليسی) اينقدر تحت تاثير محيط و لوکيشن های فيلم قرار گرفتم که در اولين فرصت به همون محل رفتم ( کشور تونس ) و 3 شب توی صحرا بودم ، اونهائی که فيلم رو ديدن می دونن چی ميگم . ولی اين بار کاملا متفاوت بود ..صحرای سفيد با اونهمه مجسمه طبيعی و غروب های زيبا و طلوع ناگهانی در کمتر از چند ثانيه ! يکی از ديدنی ترين صحنه های عمرم بود... شب ها تا صبح، دور هم پای 4 تا آتيش بزرگ می نشستيم و گروه محلی مصری برامون آهنگ می زدن ... چندين رقصنده حرفه ای هم در جمع بود ... بقيه هم دست کمی نداشتند ... گروههای مختلف ديگه ای هم بودند از امريکا ، کانادا ، فرانسه ، آلمان و ... جمعا 100 نفری می شديم ... بساط مشروب و خورد و خوراک هم که به پا بود ...صدای خنده و شادی جمع ، فضای سکوت صحرا رو می شکست ...يکی از بهترين سال نو هائی بود که تا بحال داشتم ... روزها پياده روی توی صحرا...بالا رفتن از کوه کريستال ... يکی از روزها به شهرکی در 100 کيلومتری رفتيم و چشمه آب معدنی گرم استفاده کرديم ... در راه بازگشت من و " ليزا " ( که فکر کنم به نوعی ديونه ترين افراد گروه بوديم ! ) تمام راه بازگشت رو روی سقف جيب دراز کشيديم .اينهم از اون کارهائی است که همه بايد حداقل يکبار تجربه کنند . البته کمی دل و جرات هم می خواد ، مخصوصا وقتی که راننده از بيخ عرب باشه واصلا يادش بره که 2 نفر اون بالا هستند و با سر عت سرسام آور با بقيه ماشينها ی گروه مسابقه بده ! روزی ديگه بالای تپه های شنی رفتيم و روی يال هاش کلی پياده روی کرديم و آسون ترين راه پائين اومدن اين بود ! 4 شبانه روز در صحرا بودن بدور از فرهنگ عامه ، بحث های سياسی ، مليت ، مذهب ، مرز و هزاران مسائل ديگه که هميشه با هاشون درگير هستيم عاليترين تجربه بود ...