Thursday, November 25, 2004

STARS


امشب
يا از پس چند شب
دريچه های افق به روی شهر غمگين من
دوباره باز می شود
و همه ستاره ها ناگهان به زمين می ريزند

سالها ست که به انتظار دامن گرفته ام
همه را مُشت ، مُشت ، می توان به دامن ريخت
مگذار يکی به هدر برود
ستاره ها را به خانه خواهيم بُرد
تا گلهای باغچه شوند
ستاره ها را به ميدان شهر خواهيم بُرد
و به دلهای تهی هريک
بارقه ای هديه خواهيم کرد
و شهر غمگين را
دوباره ستاره باران خواهيم کرد
و بدينسان شهر تاريک و غمگين
نجات خواهد يافت !