Saturday, October 02, 2004

" باد "

روزی که من عاشق شدم
فکر میکنم که" باد" اومد
حالا يک " باد " بايد بياد
اين حس " تلخ و شيرين " رو
برش داره و ببره
تو راههای سرد و غريب
به پيچونه
به گردونه
به پرونه
اين حس رو از من دور کنه
" باد " نمی خوام
...
" نسيم " بياد که بهتره
ملايم و سبک بياد
رو بال پروانه بياد
تو خلوت شبهام بياد
شايد باهم " دوست " بشيم
شايد ...
...
مرغ مهاجرم و " من "
بايد تحمل بکنم
آغاز هر پايانی رو با خنده آغاز ميکنم