Monday, September 13, 2004

The Great NSPCC Dragon Boat Race



جمعه شب با دوستی اول به The Kings Head و بعدش هم برای رقصيدن به Charlie Wright رفتيم ... کلی هم رقص و دود و صدای موزيک و مشروب ! صحبتهای آخر شب رو هم سعی دارم که فراموش کنم ! ...
روز شنبه مسابقه قايق های پاروئي بر روی رودخونه تيمز لندن بود و چند نفری در خونه Peter جمع شديم و بعدش هم همگی رفتيم کنار رودخونه نيمچه پيک نيکی برگذار کرديم ! نهار هم " پائلا " خوشمزه دست پخت " پيتر " رو خورديم ...
موزيک عربی مینواخت و دوست انگليسی ام ، که 10 سال در کشورکويت زندگی کرده وهمونجا هم تغيير مذهب داده و اسمش رو به " ربيعه " تغيير داده برامون کلی عربی رقصيد و جدا زيبا ست رقصش ... بعدش هم به بار محلی کنار رودخونه رفتيم برای چند ساعتی ...
از اين سری از دوستان جدا شدم و خودم رو به مرکز شهر رسوندم برای تولد " جانی " شنبه تولد 30 سالگی دوستم Johnny بود و از ساعت 11 تا 4 صبح بدون وقفه نوشيديم و رقصيديم ! مدتها بود اينقدر نرقصيده بودم ! شب خوشی بود فقط نفهميدم کی و چطوری رسيدم خونه !!
يکشنبه Adrian زنگ زد بعد از 3 سال زندگی و کار در امريکا ، چند روزی ميشه که به لندن برگشته و قرار ملاقات گذاشتيم ... جالبه که تو ی اين 3 سال هر بار من به امريکا رفتم موفق نشدم " ايدرين " رو ببينم ! يک بار هم که اون اومد لندن ،من مسافرت بودم و 1 روز بعد از بازگشت اون به امريکا ، به انگليس برگشتم ! از ساعت 8 شب تا 3 صبح گپ زديم ... بعد ميگن خانمها پر حرف هستند !! خاطرات مشترک ...روزهای رفته رفيق های نيمه راه ...دوستی هائی که واقعی نبودن و ... اشتراک فکری ما هميشه باعث ميشه که دنباله حرف همديگه رو بگيريم ..انگار از يک جنس هستيم ... دوست خوبی که اينبار قصد داره 3 سال بره استراليا ...و از حالا قول گرفته که بايد بهش سر بزنم !