Sunday, September 19, 2004

گفتم که بانگ هستی خود باشم ، اما دريغ و درد که " زن " بودم !
فروغ فرخزاد

کليپی در مورد خشونت بر عليه زنان

من در اين اتاق سرد ، نشسته ام ! چشمام به صفحه مانيتور ميخکوب شده اند !
بعضی از " ما " مردان عجب جانورانی هستيم ! تنها يکبار ديدن اين فلش کليپ " مردانگی " !!! - همراه با خشونت - رو تا ابد به زير علامت سئوال می بره ...در بيرون اتاق آفتاب کم رنگ پائيزی خود نمائی می کنه ... هياهوئی شهر زيبا همه جار رو فراگرفته ...برای نهار با چنددوست قرار دارم ... از همين حالا اشتهام رو ازدست دادم ! زندگی " تلخ " دختران و زنان قربانی سنتهای عقب افتاده و ابتدائی – به کمک مذهب - کی تغيير خواهد کرد ؟ امروز شرم دارم که خودم رو " مرد " ايرونی بنامم ! خوشبحتانه با هيچ دوست ايرونی هم قراری ندارم و راحت تر ميشه چند روزی رو بدون اينکه مجبور باشم فارسی حرف بزنم بگذرونم ! شايد گريزی باشه و مرحمی برای دردی ...