Wednesday, August 04, 2004

داستان بامدادخمار از خانم فتانه حاج سید جوادی
کتاب داستان " بامداد خمار" را سالیان پیش خوانده بودم ، دیشب برای بار دوم اين کتاب رو خوندم با مسائلی که چندی پيش شاهدش بودم چقدر این داستان واقعی تر جلوه کرد. سراسر اين کتاب پراست از " تحقير " و " حقارتی " که " محبوبه " ( شخصيت اصلی داستان ) دچارش ميشود. تفاوت فرهنگی وقتی که طرفين و يا يک طرف مثل " رحيم " ( شخص مقابل محبوبه ) نتواند با آن کنار بيايد ميتواند بزرگترين فاجعه برای يک زندگی مشترک تلقی شود.
از قول محبوبه می خوانيم :پس از مراسم محقر عروسی جرئتی به خود دادم وبا صدائی که به زحمت از حلقومم خارج می شد گفتم " آقاجان، دعايم نمی کنيد ؟ " آنزمان به اين دعا ها اعتقاد داشتند . آن زمان دعا ها گيرا بود . پوزخند تلخی بر گوشه لبان پدرم ظاهر شد . گفت : " دو دعا در حقت می کنم .
" يکی خير است و يکی شر" مکثی طولانی کرد وگفت " : دعای خيرم اين است که خدا تو را اسير اين مرد نکند ". باز سکوتی برقرار شد . پدرم آهی کشيد و ادامه داد : " و اما دعای شرّم. دعای شّرم آن است که صد سال عمر کنی " سر جايم ميخکوب شدم .گفت : " توی دلت می گوئی اين دعا که شرّ نيست . خيلی هم خير است. ولی من دعا می کنم که صد سال عمر کنی و هر رزوه بگوئی عجب غلطی کردم تا عبرت ديگران بشوی. حالا برو ."
در جاهائی از کتاب هنگامی که رحيم او را اذيت می کند ، از قول محبوبه می خوانيم : ..دوباره سرم داغ شد . نفس هايم به شماره افتاد . برای نفس کشيدن تقلا می کردم . دوباره نشستم و سرم را ميان دو دست گرفتم و فشردم . باز هم همه جا راتيره می ديدم . نفس عميقی کشيدم. خدايا نجاتم بده . آه که چه غلطی کرده بودم ! چه
غلطی کردم ! کاشکی به حرف پدرم گوش می دادم و زن اين مردک بی سرو پا نمی شدم !

مدتی هست که تلخی های زندگی رو باز دارم من می بينم ! می بينی که عزيزی ( هر چند دارم کم کم نسبت به اون بی تفاوت ميشم ) داره دستی دستی خودش رو به باد ميده ... فقط بر پايه اعتمادی که اصلا وجود نداره !
تو که می دانی " زندگی " اين نيست ! پس چرا پای در راه عبث و وعده وعيد های تو خالی می گذاری ؟
هنوزم
از غروبی تا غروبی
من برايت نگرانم
بخاطر داشته باش:
" خود کرده را تدبير نيست "
چرا بعضی از دخترهای جوان توی ايران قاطی کردن ؟
محدوديت و سرکوب وحشيانه ساليان دراز، حکومت آخوندی رو مقصر ميدانم .
PS
من می دانم که اين کتاب اثری برجسته و با ارزش ادبی نيست ولی بنظرم با مخاطبين خود به راحتی صحبت می کند و شايد برای جامعه سنتی و محدود ايران درسهائی گرانبهائی را در بر داشته باشد