چرخ سواری روز يکشنبه آفتابی
ديروز هوای لندن حسابی گرم و آفتابی بود و بهمراه 8 نفر از دوستانم از ساعت 9 صبح برای چرخ سواری به سمت شرق لندن محله Dockland رفتيم...هوای عالی ، دوستان با نشاط و ...برای خوردن صبحونه توی کافی شاپ پارک بزرگی که سر راهمون بود توقف کرديم .قهوه با کيک هويج ... معمولا در روزهای آفتابی در انگليس همه مردم خوشحال ترند و هر طرف نگاه کنی همه دارند می خندند و بنوعی از هوای گرم لذت می برند . همه چيز به خوبی پيش ميرفت و ساعت نزديکهای ظهر بود که بعد از عبور از روی يکی از پلهای روی رودخانه تيمز " David " به گوشه پياده رو برخورد کرد و محکم به زمين خورد ! آرنج و کمی از زانوش زخمی شد ، اما هر چقدر کمکش کرديم که بتونه بلند بشه بی فايده بود و از شدت درد بخودش می پيچيد...توی گرمای داغ ظهر نيم ساعتی نشستيم تا حالش بهتر بشه ... لحظه به لحظه صدای ناله ها بيشتر ميشد و بالاخره به آمبولانس زنگ زدم و بعد از معاينه های اوليه با آمبولانس به بيمارستان رفتيم ... متاسفانه استخوان Pelvic لگن خاصره از داخل شکسته و هنوز معلوم نيست که بهتره تمام ريسکها رو قبول کنه و تن به عمل سخت جراحی بده و يا بمدت 2 ماه روی تخت بيمارستان دراز بکشه تا خودش جوش بخوره ! عجب يکشنبه ای بود ديروز ! قرار بود ساعت 5 عصر همگی خونه "David " جمع بشيم و کباب و مشروب و ... ساعت 5 توی بيمارستان بهش گوشزد کردم که هی ! مهمون هات الان ميان ! پاشو پسر ، بجنب ! خنده تلخی کرد و گفت به همه بگو شام مهمون من توی Royal London Hospital
2 مرتبه بيمارستان رفتن و خونه " ديويد " سر زدن و خراب شدن تمام برنامه هامون و .. .!
امروز سريع بعد از برگشتن از سرکار ، با ماشينم رفتم به محل حادثه ! و چرخ خودم و اون رو کول ماشين کردم و برگشتم ! ساعت نهار هم رفتم بيمارستان و سری بهش زدم بيچاره کلی روحيه اش رو باخته و از حالا ماتم 2 ماه توی بيمارستان بودن رو گرفته ...
انگار بد بياری های ، زندگی به لحظه ها و ثانيه ها متصل شده ...