من به اندازه نگرانی هایم " غم " دارم
دیروز
به دریائی دور دست رفتم
تا تمام غم ها را به دست امواج تند دریا بسپارم
امروز
باد و باران شهرم را در بر گرفته اند
امشب
کفشهایم لبریز از شن و ماسه
و خسته از این راه طولانی
چرا غم ها زودتر از من خود رابه خانه ام رسانده اند
" غم ها یم " هرگز راهشان را گم نمی کنند ؟
چرا ؟