Wednesday, April 14, 2004

پسر / مرد باسواد تحصیلکرده و مثلا روشنفکر ایرونی { بی سوادها رو فاکتور میگیرم ! } میگه دوستت دارم ، برات میمیرم ، هر چی تو بگی همون !
وعده های تو خالی هم که معمولا تمومی نداره ... اما تا در بحث کم میاره میگه بابا خلاصه من مسلمون هستم و از قدیم اجداد مون !!! گفتن " زن ناقص العقل " هست دیگه ! حالا اگه شرایط و مقرارت قانونی آخوندها " مرد سالار " هست و بر ضد زن ، خب ، باشه بهتر { این آخری رو یواشکی و در دل میگه } ..منکه تو رو دوست دارم چه فرقی میکنه ؟ چه دوست دختر / زن من باشی ؟ چه برده ؟ و یا چه یک آدم بی اختیار و بی خاصیت که بعد از اینکه { به هر دلیلی با مرد ایرونی } ازدواج کنی از تمام مزایای " انسان آزاد " بودن و تصمیم گیری قانونی برای آینده ات عاجز خواهی شد ! مگه ازدواج چیزی بیشتر از یک قرارد اجتماعیست ؟ البته در اینگونه موارد " قراردادی یک طرفه " بنفع انسان برتر " مرد " {بخوانید آقامون !!!} صدای نحس حاج آغا ! توی گوشم می پیچه : عروس خانوم ، دوشیزه محترمه .....! بنده وکیلم ؟؟؟
چرا با قبول این قراردادهای اجتماعی " با آگاهی کامل " شخصیت قانونی فردی رو که " ادعا "می کنیم دوست داریم " لگد مال " میکنیم ؟ احتمالا این بهترین راه برای فائق اومدن بر عقده های سرکوب شده و تحقیر های نهانی سالیانی هست که با فرهنگ " آقامون اجازه ندادن ! " بزرگ شدیم هست ؟ و هزاران چرا دیگه هم که حتی رغبت نمیکنم بنویسم !

اه ! حالم بده ! اون سطل بزرگ قرمزه کجاست ؟ بد جوری لازمش دارم ! باید شبها بذارمش کنار تختم ...کاشکی " ما " پسر ها " و " مردهای " ایرونی اونقدر ادعا و ادا اطوار های جور واجور نداشتیم ! یعنی روزی میشه که این بی عدالتی های قانونی بر داشته بشه ؟ چند تا انقلاب دیگه لازم داریم ؟ شاید " امام غایب دوازدهم" باید بیاد تا همه چیز روبراه بشه ؟ شاید هم تا رسیدن به " انقلاب اساسی فکری " در ذهنهای " کور و دگم " سالهای نوری فاصله داریم ؟