Wednesday, April 28, 2004

" تابو " ی غیر قابل گفتگوی

ایمیل های عجیب و قریب و بر خاسته از افکار سراسر جنسی فردی بدستم رسیده ! این خانم و یا آقای نابغه قرن 21 که فکر کنم در ایران هم زندگی میکنه ، با استناد به چند مقاله من در مورد احترام به حقوق همجنسگرا ها بنده رو مریض جنسی و علاقمند به همجنسگرایان خطاب کرده ! متاسفم که در قرن 21 هنوز کسانی اینقدر بیسواد و محدود هستند که نمیتونند فرق حمایت از حقوق افراد و اقلیت های جامعه ، زنان ، کودکان بی دفاع، زندانیان سیاسی ،اقلیت های قومی ، نژادی و تمام قشرهائی که بنوعی مورد تبیعض قرار گرفته اند رو تشخیص بدن !
در دنیائی که پدری دختر 9 ساله خودش رو با ضربات چاقو به قتل میرسونه ... زنی فقط بجرم دفاع از خودش به پای چوبه دار فرا خوانده میشه...پدری به خاطر فقر مالی حاضر به فروش دخترش به پیرمردی 63 ساله میشه...دخترکی 5 ساله وحشیانه مورد تجاوز قرار میگیرد... فروش کلیه و دیگر اعضای بدن به امری عادی بدل گشته و ...و... و هزاران نابرابری و ستم به اقشار گوناگون جامعه اعمال میشه. دفاع از حقوق انسانی و قانونی گروهی لازمه همرنگ بودن و همجنس بودن با آنها نیست . سالیان نه چندان دور در اروپا و امریکا زنان و مردان حق اینکه آزادانه و دست در دست با دوست و یا حتی شریک زندگی خود در خیابانها راه بروند را نداشتند، بوسیدن معشوق در خیابانها و ابراز علاقه در ملا عام ممنوع بود، پدر و مادر بزرگهای ما بدون ازدواج رسمی هرگز نمی توانستند با شخص دلخواه خود زندگی مشترکی رو آغاز کنند... داشتن فرزند و تشکیل خانواده بدون ازدواج سنتی و رسمی غیر قابل تصور بود ...ازدواج یک سفید پوست با فردی سیاهپوست تقریبا محال بود...و هزاران " تابو " ی غیر قابل گفتگوی دیگر. اگر امروزه این " سد " ها از اکثر جوامع بر داشته شده بخاطر بالا رفتن سطح آگاهی مردم و احترام به حقوق فردی است.اگر امروزه گروههای مختلف سیاسی و اجتماعی در برنامه های خود احترام به حقوق "همه " اقشار جامعه را می گنجانند ، نه بخاطر " تبلیغ " برای همجنسگراها بلکه فقط از روی احترام گذاشتن به حقوق قانونی آنهاست.
من بارها از حقوق پایمال شده زنان بخصوص زنان ایرانی نوشته ام ولی آیا هرگز تبدیل به یک زن شده ام ! آیا برای دفاع از حقوق کودکانی که هر روزه در سراسر دنیا با خشونت و وحشیگری زیر دست و پای " انسان نما ها " له میشوند ، باید کودک بود تا درد آنها را فهمید ؟
چقدر راه داریم تا این "یخ " های انجماد فکری در ذهن های دگم آب شوند ؟چقدر ؟
" من " از جنس " شما " نیستم و به خود میبالم که در این کهنه جهان هنوز دلم برای کسانی که بنوعی باید برای همسان شدن با " ما " مبارزه کنند می تپد. اگر "شما " فقط از زاویه جنسی و از دریچه محدود مناسبات سکسی به همه دنیای اطراف خود مینگرید برا یتان متاسفم ! دنیای " من " بسیار بزرگ تر از طول و عرض " تخت خوابم " هست . ایکاش " شما " هم روزی به دنیای انسانیت راهی بیابید!