Tuesday, March 09, 2004

Wrong Rooms a True Story

من طبق عادت کتاب زیاد میخونم ، همیشه هم چندین کتاب رو باهم شروع میکنم و معمولا کتابهائی که داستانشون واقعی هست رو با اشتیاق بیشتری میخونم . کتاب Wrong Rooms یکی از هدایای کریسمس بود که هفته پیش شروع کردم. به جرات میتونم بگم یکی از بهترین کتابها دراین زمینه { عشق و وفاداری به عشق } هست. خلاصه کتاب رو مینویسم : پسری بنام " Mark Sanderson " در روزنامه های مخصوص همجنسگرایان برای دوست یابی آگهی چاپ میکنه. چندین نامه براش پست میشه و بالاخره با پسری استرالیائی بنام "Drew Morgan " دوست میشه . " مارک " نویسنده و روزنامه نگار متوسط هست و " دریو " متخصص کامپیوتر. پس از چندتا برخورد اونها متوجه میشن که خیلی نقاط مشترک دارند ... پدر هر دو دندانپزشک هست ... خانواده هیچکدامشون از همجنسگرا بودن فرزندانشان اطلاعی ندارن ...موزیک مشترک ، ورزشهای مورد علاقه و و و ... پس از چندی به پیشنهاد " مارک " قرار میشه که " دریو " از کارش استفا بده و به لندن نقل مکان بکنه تا باهم زندگی بکنند. اتفاقات گوناگونی مثل هر زندگی دیگه پیش میاد ... " دریو " بخاطر تمدید ویزای انگلستان مجبور میشه که با دختری از آشنایان ازدواج مصلحتی بکنه که خوشبختانه در آخرین روزها موفق میشه که از طریق محل کار جدید ویزای 3 ساله بگیره ... چندین مسافرت رومانتیک با هم میرن و ... یک روز " دریو " به " مارک " میگه که باید به دکتر بره و فکر میکنه که مریضی جدی داره ! پس از انجام آزمایشات ، مریضی " دریو" سرطان پیشرفته پوست تشخیص داده میشهSkin Cancer { در استرالیائی ها زیاد یافت میشه بعلت آفتاب داغ و استفاده نکردن از کرمهای مخصوص ضد آفتاب } دکترها بهش میگن که حدود 2 سال فرصت داره و پس از اون خواهد مّرد ! زندگی برای هردو عوض میشه ... " دریو " در بخش شیمی درمانی بیمارستان بستری میشه و "مارک " بیشتر اوقاتش رو در بیمارستان میگذرونه ...پس از هفته اول داروها به خونه بر میگردن و " مارک " بصورت پرستار 24 ساعته از شریک زندگیش نگهداری میکنه.. " مارک " از محل کارش استفا میده و بعنوان خبر نگار و نویسنده مستقل در خونه مشغول بکار میشه ..نگهداری از " دریو " با تمام محبتی که مابین اونهاست مشکلاتی برای هردو بوجود میاره ..پرستاری از طرف بیمارستان هرروز به " دریو " سرکشی میکنه ... حال جسمی و روحی " دریو " هر روز بهتر میشه . 3 مرتبه مراحل شیمی درمانی و چندین عمل جراحی انجام میده ولی در آخرین مراحل تمام دکتر ها از " دریو " قطع امید میکنند . " دریو " در بدترین شرایط جسمی و روحی از " مارک " قول میگیره که اگر روزی نتونست به زندگی ادامه بده و اینهمه درد و بیماری و دارو براش غیر قابل تحمل بود . بهش کمک کنه که بمیره ! " مارک " به شریک زندگیش قول میده که برایش همه کار میکنه . چند ماه بعد خانواده " دریو " برای ملاقاتهای آخر با پسرشون از استرالیا به لندن ميان و ... " دریو " همجنسگرا بودن خودش رو به خانواده اش اطلاع میده و عکس العمل اونها هم زیاد بد نیست !... کمتر از 3 ماه پس از تشخیص بیماری "دریو " یک شب اون از " مارک " میخواد که برای همیشه به زندگیش پایان بده ... " مارک " بر خلاف میل باطنی و فقط بخاطر اینکه تحمل دیدن عشق زندگیش رو در اون شرایط سخت نداشته و چون بهش قول داده بوده که کمک کنه با بالشی " دریو " نیمه جون که به زحمت و هزار درد نفس میکشیده رو خفه میکنه ...شاید این کتاب برای اون کسانی که فکر میکنند زندگی همجنسگراها فقط و فقط برای پایه سکس و تمایلات جنسی هست مفید باشه . پس از چند سال " مارک " تصمصم میگیره که داستان واقعی مرگ شریک زندگیشو چاپ بکنه و ...تمام این اتفاقات در محله " Islington " لندن اتفاق افتاده که منهم در همون محل زندگی میکنم ...لوکیشینهای کتاب از رستوران گرفته تا بار و کافی شاپ و کتابفروشی و سوپر مارکت و ...همگی تقریبا هر روزه مورد استفاده من هستند ! گاهی همه چیز چقدر نزدیک و چه دور از ذهن ما اتفاق میافته ! شاید اون روزهائی که اونها هردو نیمه گریان آخرین روزهای با هم بودن رو در کافی شاپ های محلی سپری میکردن ..منهم با دوستانم در میز بغلی شادی موفقیت شغلی و یا تولدی رو با هم تقیسیم میکردیم ! اینهمه صداقت و عشق . تا پای جون و با ریسک همه گونه خطری حتی زندان بجرم قتل عمد و ... برای " عشق " احترام عمیق من به " Mark Sanderson " رو برانگیخته . خوندن این کتاب رو به همه کسانی که امکانش رو دارن پیشهاد میکنم .