Sunday, November 30, 2003



از ايستگاه مترو بيرون ميام و طول خيابون رو با عجله طی ميکنم . از در بزرگ سبز رنگ وارد پرلاشز ميشم و مثل هميشه چند ثانيه ای ماتم زده به اطراف نگاه می کنم . هوای نيمه ابری پاريس در فصل پائيز با برگهای زرد و قرمز خشک قاطی شده اند.
در پرلاشز زندگی به شدت جريان داره.. اينو در سر هر پيچ و خمی در اين پارک نمای آرام ميشه ديد.من زندگی هزاران انسان رو اينجا به چشم ميبينم ...احساسی که هربار در بازديد از پرلاشز دارم فرسنگها با " مرگ " و نيستی فاصله داره . درست برعکس " بهشت زهرا " که بسان زمينی نفرين شده ميان بيابونهای کثيف اطراف تهران قرار داره . اينجا درست وسط شهر و در کنار " جريان زندگی روزمره پاريسي ها " مردگان هم به فراموشی سپرده نشده اند. من حضور " زندگی در پرلاشز " رو بسيار پررنگ تراز بسياری " جوامع مرده " ميبينم.
سال 2000 که برای مدت کوتاهی به ايران رفته بودم بهمراه عزيزانم شبی به پارک جمشيديه رفتيم . خاطرات کودکی من از اين پارک خيلی کمرنگ بود فقط يادم بود که تا " امام قم نشين " اومد و همسايه پارک شد ، ورود به پارک برای ما ممنوع شد. داشتيم توی خيابونهای پارک قدم ميزديم غروب بود و هوا هم کمی سرد وقتی به همراهمانم گفتم که سکوت طبيعت و خيابون بنديهای اينجا منو ياد " پرلاشز " مياندازه ... زياد خوششون نيومد ! با اصرار اونها رفتيم توی رستوران و پيتزای خوشمز ه ای خورديم تمام تهران چراغونی زير پاهامون بود و... آخرش يکی پرسيد راستی توی پرلاشز ديگه رستوران و کافی شاپ که نداره ، پس پارک جمشديه بهتره ! نمی دونم باورکردن که واقعا در پرلاشز کافی شاپ هم وجودداره ..انگار مقايسه جالبی نکرده بودم اما ديروز در پرلاشز کلی ياد پارک جمشديه افتادم .





موزه " Rodin " رو هم 2 باره رفتم راستش بيشتر به هوای مجسمه " The Tinker " و پارک قشنگش به موزه رفتم . سفر خوبی بود کلی از دوستانم رو ديدم 2 تا دوست خوب جديد هم پيدا کردم.چند شب پيش توی محله " Chatelte Les Halles " راه ميرفتم و اصلا حواسم نبود که دارم از جلوی خونه " Russ & Jennifer " رد ميشم . چند دقيقه بعد "Jennifer " تو راه برگشت به خونه از سرکارش منو توی خيابون ديد ..کلی فرياد شادی سر داد و کمی هم گله که چرا اينقدر بی خبر اومدی و ... فرصت کم بود و کلی برنامه ريزی کرده بودم متاسفانه چند تا از دوستان خوبم رو حتی نتونستم تلفنی باها شون تماس بگيرم ! کريسمس مارکتهای اروپا رو دوست دارم . در انگلستان معمولا از اين خبرها نيست . اينهم عکسی از گروه موزيک امريکای جنوبی که در کريسمس مارکت پاريس بودن ! دنيا خيلی کو چيکه ...مگه نه ؟