Friday, October 17, 2003

دلم گرفته ... بسيار دلتنگم... تاريکی و شب همه زندگی ام رو فرا گرفته ! دل تنگم و چاره ای نيست ... بجز ...صبوری و تحمل !

چه مجنون ها
جنون هائی که ديگر نيست
دريغ از آن همه شبهای سرمستی
و اين شبها
که ديگر هيچ کس را شور در سر نيست

کجا آن سوزها
آن سازها
آن دلنواز آوازها رفتند ؟

" حميد مصدق "