دلم گرفته ... بسيار دلتنگم... تاريکی و شب همه زندگی ام رو فرا گرفته ! دل تنگم و چاره ای نيست ... بجز ...صبوری و تحمل !
چه مجنون ها
جنون هائی که ديگر نيست
دريغ از آن همه شبهای سرمستی
و اين شبها
که ديگر هيچ کس را شور در سر نيست
کجا آن سوزها
آن سازها
آن دلنواز آوازها رفتند ؟
" حميد مصدق "