دست بر دار ز " من "
دست بر دار ز " من "
که " من " از کوی و دياری آيم
که در آن بارگه حرمت ياران برپاست
**********
آه
نفرين بر " عشق " که چنان کورم کرد !
که " تو " را گل ديدم
و به همراه تو جائی رفتم
که نبايد
که نبايد می ديد
چشمانی که از " حادثه عشق " تهی ا ست ...