Wednesday, October 01, 2003

چند شب پيش عزيزی برای ديدن فيلم "طلای سرخ " به اينجا رفته بود . بعد از فيلم قرار بود توی ميدون پيکادلی همديگه رو ببينيم . از فاصله سينما تا ميدون طی کمتر از 5 دقيقه توی بارون شديد { باوجود چتری که همراهشون بود } حسابی خيس شده بودند و منهم بهشون خنديدم ! بعدش صحبت از فيلم شد و کلی تعريف کردن از فيلم و اينکه وقتی صحنه های خيابونهای تهران رو نشون ميداده با اون وضع رانندگی و کثيفی و ... و صحنه ای که برادران پاسدار اسلامی به خونه ای حمله ميکنند و مهمونهای پارتی رو دستگير می کنند ، حتی مادری که دنبال دخترش اومده بوده و راننده آژانس ، مردی که پيتزا آورده و ... ميگفت: بغل دستی ها مون که فهميده بودن ما " ايرونی " هستيم با نگرانی و همدردی بهمون نگاه ميکردن و افسوس ميخوردند دوباره با تعجب و به دقت زير نويس فيلم رو می خوندند تا مطمئن بشن !
ميگفت : من و همسرم حسابی " سوسک " شديم جلوی اين انگليسيها ! ! ! اين دوستان چند سالی از ايران اومدن و کلی از اوضاع اسف بار ايران در مقابل بيش از % 95 تماشاچی ها که غير ايرونی بودند خجالت کشيدن ! اينهم يکی از مزايای ايرونی بودن در خارج از ايران !