Sunday, August 10, 2003

جواب کوتاهی به دوست ناديده وبلاگ نويس ، ساکن لندن !در
پست تاريخ 5 اْگست مقاله مخالفان دولت انگليس .... در قسمت کامنتهای همان پست! حرفهائی و بغضهای فرو خورده ای هست که وادار شدم چند خطی بنويسم .


می گويم: آقا کشته اند ...
می گويد: ديالوگ انتقادی...
می گويم: هنوز هم می کشند ...
می گويد: ديالوگ انتقادی...
می گويم:به مردم ، زن و مرد ، تجاوز کرده اند ...به ارزشهای انسانی و آزاديهای فردی و اجتماعی مردم تجاوز کرده اند...همه انسانيت را در کاسه " شرع مقدس " ريخته با " چماق اسلام " بر سر مردم می کوبند
می گويد: ديالوگ انتقادی...
می گويم:همه ارزشهای " انسانی " را زير علامت سئوال برده اند و مردم " تحقير " شده را هر روز " له " می کنند
می گويد: ديالوگ بابا جان ...ديالوگ انتقادی...!
من با گرگ چه گفتگوئی دارم...؟ با کسانی که بچه های مردم را به گلوله بستند بدون اينکه حتی نام آنان را بدانند چه گفتگوئی دارم... ؟با کسانی که زنان باردار را تکه تکه کرده اند و حمام " خون " به راه انداخته اند چه گفتگوئی دارم ...؟ با اين قداره بندان آدمکش، انحصار طلب ، فرهنگ ستيز و آزادی کُش که نگذاشتند يک قطره آب خوش از گلوی مردم پائين رود چه گفتگوئی دارم... ؟ساده لوحم ...خامم...نادانم ...شايد ! اگر که به نام دمکراسی و آزادی دست وپا بسته به کنجی بنشينم تا گرگها و کفتارها بيايند تا مرا بدرند ...من ار ديدن تصاويراين جانيان، حتی در روزنامه ها به لرزه می افتم ...من از شنيدن نام اينها ياد همه خانه های ويران ، جانهای ويران ، باغهای ويران و ويرانی قلبهای گرم و پر تپش دوستانم ، هلن ، سوزان ، کيوان ، مازيار ، سعيد و...می افتم ! به هر چه نگاه می کنم " سياه " است ... " سياه " و گريه آور ...بيست و چند سال ويرانی ..جنگ ... مرگ ... دستگيری دانشجو ها... کشتار خبرنگارها ... بازگشت به عهد بربريت ...چگونه می توانم بر اين همه جنايت که تا پايان حيات ننگين رژيم اسلامی ادامه خواهد داشت ديده فرو بندم ...؟من ... هرگز ...هرگز با کسانی که دستانشان به خون هزران هزار زندانی سياسی آغشته هست و ميهنم را هزار سال به عقب برده اند به نام "آزادی و دمکراسی " هم کلام نمی شوم ... اينها ميخواهند بنام دمکراسی از شانه های من پل عبور بسازند ... از شانه های من که از جور و ستم اين خودفروشان پست و جانی به اين سوی دنيا امده ام تا " آزاد " باشم ...شما می خواهيد که من به جای اعتراض به اين آدمکشان از مبلغان دولت جهل و جنايت { خاتمی ها و .. } استقبال کنم و يا لال بمانم ؟ هرگز ...خاطرات سالهای سياه گذشته ، هنوز تازه اند !