Tuesday, July 29, 2003

بابا اينقدر سيگنال نفرست ! چی ميخواهی از جونم ؟ قبلا هم گفته بودم :

******************************
لعنتی ،
اين فصل و غزل غمناک
تا نا کجا آباد ميبرد مرا
ناتوانم ،
و نيز می دانم
که اگر پيش روم
يا اگر برگردم
آخر قصه يکی است
چه کنم؟
نمی دانم !!!
******************************
...
گوش کن
عاقبت روزی می شنوی
صدای رفتن نگاهم را
می دانم که نمی خواهی بدانی
آخر اين قصه را
...
و گريزی نيست
گوش کن
******************************

عجب اوضاعی ، آخر عمری ! بازم ميزارم ميرم سفر ها ؟ ايندفعه شايد موبايلم رو هم نبرم ! اونوقت راحت ميشی ؟ چرا اصلا يک مدت " سکوت مطلق " نداشته باشيم !