Friday, July 25, 2003

آنروزها

پيشترها وقتی دلم برايت تنگ ميشد هميشه به" ماه" نگاه ميکردم
پيشترها وقتی دلم هوای تو را ميکرد ،" نامت" را تکرار ميکردم
پيشترها وقتی غصه دار بودم با " يادت " غم را از دل بيرون مي راندم
پيشترها وقتی دلم ميگرفت ، به موسيقی " مشترکمان " گوش می سپاردم
پيشترها وقتی دلتنگی ام را اندازه ای نبود ، " يادِ خاطره ای " آرامم ميکرد
پيشترها " صدايت" هميشه در همين نزديکيها بود تا اعماق وجودم
پيشترها " نگاهت" روبرويم بود تا بي نهايت افق
پيشترها ...

...

آنروزها دنيای " ما " خاکستری نبود

امروز
" هيچ " ديگر " تو " را بخاطرم نمي آورد !
و اين " تلخ " است
ميفهمی " تلخ ِ تلخ ِ !