Tuesday, July 22, 2003

دلم ميخواد يک شب برم کنار ساحل بشينم ، بازم مثل دوران کودکی و نوجوانی غرق بشم توی دريای خاطراتم ...آره مثل گذشته ها ،تماشای غروب لب ساحل ، من ، تو ، خنده هامون ، قصه هامون ! شاديهامون ، سفرهای عجيب غريب ، دلهره ها ! ...دوست دارم برای يکبار ديگه غرق خاطرات بشم ... اصلا شب رو کنار ساحل بخوابم { ياد اون شبی که دوران دانشجوئی همگی تا صبح کنار ساحل اسپانيا ولو شديم بخير ! هرچی گفتم کمتر " سنگريا * " بنوشيد کی گوش کرد ؟}
دلم ميخواد سحر که شد ، تمام خاطرات من گم بشن توی موجهای دريا و توی تاريکی راهشون رو پيدا نکنن و برای هميشه تو درياها غرق بشن ! نه خاطره ، نه دلهره !...
دلم ميخواد ...يعنی ميشه ؟
* SANGRIA = نوعی شراب قرمز اسپانيائی