Saturday, June 14, 2003

همجنسگرا : مجرم، بيمار، منحرف يا ...؟
مدتها درصدد گفتگو با يك همجنسگراي ايراني بودم. اين فرصت پيش نمي آمد. اكثر همجنسگرايان ايراني، به دليل فشارهاي سياسي و اجتماعي حاكم بر ايران و احساس خطر، حاضر به بيان گرايش جنسي خود و انجام مصاحبه با يك ايراني نيستند. تا اينكه آرمين حاضر شد در يك گفتگوي دوستانه، از خودش، گرايش جنسي و مشكلاتش در ايران بگويد. او فارغ التحصيل دانشگاه تهران در يكي از رشته هاي علوم اجتماعي است كه به دليل مشكلات شخصي به يكي از كشورهاي اروپايي پناهنده شده و هم اكنون مشغول به ادامه تحصيل در زمينه روانشناسي باليني و آسيب شناسي اجتماعي است. با هم مي خوانيم :
شما يك همجنسگراي ايراني هستيد، اين يعني چه؟ ببينيد، سوال شما از دو بخش تشكيل شده، همجنسگرا يك نوع گرايش جنسي و ايراني يك مليت است . فرد همجنسگرا شخصي است كه از لحاظ روحي، جنسي و جسمي، تمايل به همجنس خود دارد، خواه مي تواند مرد يا زن باشد. همجنسگراي ايراني يعني فردي با داشتن اين مشخصات در جامعه ايران .
چطور شد كه همجنسگرا شدي؟من همجسنگرا نشدم. همجنسگرا بودم. سوالتان را با يك سوال ديگر جواب مي دهم. چطور شد كه شما، غير همجنسگرا شديد؟ لطفا جواب بدهيد..
مسئله كمي متفاوت هست. بيشتر مردم دنيا، لااقل آنطوري كه ديده مي شود ،مثل من هتروسكشوال (دگرجنسگرا) هستند، يا دست كم اينطور ادعا مي كنند. وقتي من از شما اين را مي پرسم، منظورم اين هست كه چرا با ديگران و اكثريت جامعه، تفاوت داري؟اين من نيستم كه با ديگران تفاوت دارم. جامعه با من متفاوت برخورد مي كند. همانطوري كه در جامعه، افراد بلند قد و كوتاه قد، چاق و لاغر وجود دارند، در همين جامعه افرادي با گرايشهاي جنسي متفاوت هم مي توانند وجود داشته باشند. يك فرد مي تواند به جنس مخالف خود علاقه داشته باشد يا به همجنس خود
اما خيلي ها ، اين تفاوت را به رسميت نمي شناسند، يعني اين مثال شما را صحيح نمي دانند. همجنس گرايي به عقيده خيلي ها ، يك انحراف است. يك اشتباه، يا يك بيماري است... اگر از نگاه علمي به قضيه بنگريم و بخواهيم جواب علمي براي اين موضوع پيدا كنيم، مي توان با مراجعه به مقالات علمي و پزشكي پيشرفته ترين كشورهاي دنيا، مثل آمريكا، كانادا، استراليا، ژاپن و قاره اروپا پاسخ سوالمان را بيابيم. حتي در بسياري از كشورهاي آسياي جنوب شرقي كه پيشرفت علمي آنچناني هم ندارند ، اين گرايش بدور از هرگونه تعصب و پيش داوري و عامي گرايي، يك موضوع صد در صد طبيعي و خواست جنسي قشري از افراد جامعه بنام همجنس گرا شناخته شده است. بسياري از كشورها از جمله آمريكا، آلمان، هلند كليه قوانين اجتماعي و حقوقي از جمله قوانين مربوط به ازدواج و فوت همسر، ارث و پذيرفتن فرزند را براي همجنسگرايان نيز برسميت مي شناسند.
يعني تحقيقات علمي، اين را ثابت كرده كه همجنسگرايي انحراف نيست؟ بيماري نيست؟تحقيقات به سادگي روشن مي كنند كه نه تنها بيماري نيست، كه در بسياري از موارد به علت وجود اسم انحراف بر روي اين گرايش، اين خواست منحرف شده و مشكلات جدي به بار آورده است.
ممكن هست در همين موارد مثالهايي از ايران بزنيد؟به عنوان مثال، پسري را مي شناختم كه از نظر گرايش جنسي، همجنسگرا بود ولي بدليل وجود تابوي همجنسگرايي در ايران و نداشتن اطلاعات صحيح از جمله سوالاتي مثل : "من چه كسي هستم؟ و چه مي خواهم؟" خانواده اش او را وادار به ازدواج با زني مي كنند و عروس بخت برگشته به لحاظ عدم برخورداري از لذات جنسي، درخواست طلاق از دادگاه مي نمايد و مرد از ترس كشف رازش، دست به خودكشي مي زند.. حال با نگاه به اين مثال، چند نكته آشكار مي شود :
يك- سركوب غريزه جنسي مرد همجنسگرا و همسرش ( نه اين مرد از لحاظ جنسي ارضا مي شد، نه آن زن)
دو- پديده طلاق
سه- از دست رفتن يك انسان بيگناه
چهار- تشكيل يك پرونده جنايي
شما از نداشتن اطلاعات صحيح گفتيد و پاسخ به سوالات "من چه كسي هستم و چه مي خواهم"، اين يعني چه؟!بسياري از همجنسگرايان ايراني كه من مي شناسم، بدليل نداشتن اطلاعات كافي در مورد ذائقه جنسيشان دچار يك سردرگمي مي شوند. نمي دانند كه هستند؟ حتي در مواردي كه نمي شود به راحتي از آن گذشت، ديده شده است كه فرد همجنسگرا تغيير جنسيت داده و تبديل به زن يا مرد شدن را، راه حل مناسبي براي مشكل لاينحل خود مي داند. به نوعي مي شود گفت كه پس از ساعتها تفكر، به ناگهان پاك كن را برداشته صورت مسئله را پاك مي كند. مخصوصا بخاطر بافت سنتي و مذهبي بسياري از كشورهاي جهان سوم از جمله ايران (كه همه چيز بايد در چهارچوب شرع و عرف و مذهب و قوانين اسلامي بگنجد) علم سكسولوژي دستكاري شده و به جامعه گفته مي شود كه رابطه جنسي فقط در چهارچوب شخص فاعل و مفعول مي گنجد. به اين معنا كه علم من در آوردي روانشناسي اسلامي به بازار مي آيد و متخصصيني را به زير پوست اين جوامع تزريق مي كند كه مي خواهند همه چيز را در چهارچوب مذهب و سنت بگنجانند. از جمله علم سكسولوژي را. اگر بخواهيم كمي عاميانه تر صحبت كنيم، بايد بگوييم كه از نظر اين به اصطلاح پزشكان و نظريه پردازان، انسانها از لحاظ جنسي فقط و فقط به دو دسته مرد و زن و رابطه متقابل بين اين دو تقسيم خواهند شد. همان فاعل و مفعول . پس موجود بيچاره همجنسگرا از ديد جامعه وجود خارجي نخواهد داشت يا يك وصله ناجور است. البته از آنجايي كه همه قوانين سنتي و مذهبي تبصره هم دارند، روانشناسي اسلامي هم از اين قانون مستثني نيست و كلاه شرعي مخصوص به خود را دارد. نام اين كلاه شرعي، تغيير جنسيت است .
چرا تغيير جنسيت را كلاه شرعي مي دانيد؟ببينيد، به عنوان مثال، علي يك مرد همجنسگراي ايراني است. مي خواهد با همان رفتارهاي به اصطلاح اوا خواهرانه يا زنانه، به زندگي عادي خود ادامه دهد. (با توجه به اينكه از لحاظ جنسي، به مردها گرايش دارد.) علم سكسولوژي در جوامع مدرن، لزومي نمي بيند كه علي را وارد پروسه تغيير جنسيت كند. سليقه جنسي علي، در علم سكسولوژي به رسميت شناخته شده و نيازي به مرمت و بهسازي ندارد. اما در يك جامعه سنتي و مذهبي مثل ايران، علي يك شخص ناقص است. او همجنسگراست و همجنسگرا در روابط مردان و زنان مذهبي و سنتي جايي ندارد. پس مردسالاري حاكم بر اين جوامع، علي را نه تنها يك انسان ناقص مي بيند بلكه او را يك متجاوز قلمداد مي كند كه جوانمردي ، مردانگي، مردسالاري و در نهايت سمبلهاي مرد ايراني را زير سوال مي برد. بنابراين علي نمي تواند يك مرد باشد. او را بايد زير تيغ جراحي به يك زن تبديل كرد، به يك باصطلاح خودشان ضعيفه ، يك مفعول منفعل از ديد يك جامعه مردسالار...
در ايران، به شما به عنوان يك همجنسگرا چگونه نگاه مي شد؟نمي شود به اين سوال پاسخ قطعي و كلي داد. ديدگاههاي مختلفي در اين زمينه وجود دارد:
دسته اي از افراد معتقدند يك همجنسگرا نه تنها جامعه را به انحراف و ابتذال مي كشاند، بلكه خشم خداوند را متوجه اين جامعه خواهد كرد. اين گروه با توسل به احاديث و كتب آسماني و تفسيرهاي مربوط به آنها، نه تنها فرد همجنسگرا را يك مجرم تلقي مي كنند بلكه وي را مستحق مجازات مرگ به طرق مختلف مي دانند. ( رجوع شود به قانون مجازات اسلامي و توصيه هاي مراجع تقليد مثل آيت الله موسوي اردبيلي و محمدي گيلاني)
دسته اي ديگر، با ملايمت بيشتري برخورد كرده و همجنسگرايي را يك بيماري مي دانند كه بايد در جامعه ريشه كن شود تا نتواند افراد ديگر را مبتلا كند. ديد و رفتار اين گروه در مقابل همجنسگرايان شبيه به برخورد در مقابل يك بيمار مبتلا به جذام يا طاعون است. اين دسته معتقدند همجنسگرا بايد تحت نظر و مراقبت پزشكان مخصوص قرار بگيرد تا نه تنها گرايش خود را به دست فراموشي بسپارد، بلكه ديگر انسانهاي همجنسگرا را به داخل اين نظريه بكشاند : " تو بيمار هستي و بايد درمان شوي! " عده اي هم حكم به تغيير جنسيت فرد همجنسگرا داده و او را يك موجود ناقص الخلقه، بين زن و مرد مي دانند.عده انگشت شماري هم، اين گرايش را يك بيماري ندانسته بلكه پارا فراتر از اين گذاشته معتقدند انسانها با داشتن گرايشهاي جنسي متفاوت بايد آزادي زندگي مسالمت آميز در جامعه داشته باشند.
دوست دارم كه مثالهاي ملموس تري از برخورد مردم ايران با همجنسگرايان در خانواده، كوچه و خيابان بشنوم... در بسياري از موارد خانواده ها فقط به رفتار خارجي يك فرد همجنسگرا نگاه كرده و هيچ در صدد يافتن خواستها و مطالبات وي نيستند. مثلا به يك پسر همجنسگرا مي گويند :چرا اين لباس را مي پوشي؟ چرا نوع آرايش موهايت با فلان عموزاده يا خاله زاده ات فرق مي كند؟ حتي در مواردي كه در ايران كم هم نيست، لغات كاربردي براي همجنسگرايان بسيار شديدالحن و زشت است. مثل : اوا خواهر، كوني و لغات زشت از اين دسته... لازم به تذكر مي دانم كه ممكن فردي همجنسگرا باشد ولي ظاهرش نشان دهنده گرايش جنسيش نباشد. در اين موارد مشكل چند برابر مي شود. فشارهاي خانواده و اجتماع بر اين دسته، مضاعف است. براي مثال، ازدواجهاي اجباري و متعاقب آن طلاق و زندگي هاي نافرجامي پيش مي آيد كه نمونه اي ذكر شد...
در پايان دوست دارم بپرسم، آيا شما روزي را مي بينيد كه در ايران با توجه به مفاد اعلاميه جهاني حقوق بشر، همجنسگرايان و گرايش آنها يك بيماري يا انحراف تلقي نشود و از طرف هيچ مرجع حكومتي، قضايي، نظامي، سياسي و نيز اعضاي اجتماع مورد خشونت و فشار قرار نگيرند؟ اين بستگي به اين دارد كه چقدر به جامعه اطلاعات صحيح داده شود، چه اندازه مراجع علمي در درسترس عموم قرار گيرد. امروزه با وجود اينترنت دسترسي به داده هاي علمي در اين مورد آسانتر شده و سانسورهاي حكومتي كاربردش را رفته رفته از دست مي دهد. ممكن هست تعداد زيادي از ايرانيها، همين گفتگوي ما را بخوانند و شايد براي اولين بار، يك همجسنگرا فرصت مي يابد تا با هموطنانش به گفتگو بنشيند. در صورتيكه در گذشته اين امكان وجود نداشت. تا مادامي كه مسائل جنسي در جامعه ايران، تابو است نمي توان انتظار داشت گرايش همجنسگرايي به عنوان يك گرايش اقليت، به رسميت شناخته شود.
برگرفته از وبلاگ " شب بود "