Sunday, April 20, 2003


قصد داشتم در مورد افراد " همجنسگرا " چند خطی بنويسم . با توجه به بحثی که درباره سنگسار در وبلاگ دوست خوبم " ليلای ليلی " راه افتاده ترجيح دادم مطلبی در همين زمينه بنويسم.
ستم تاريخی بر عليه زنان

در جامعه فعلی ايران خرافات ، تبعيضات ، محروميت ها و بی حقوقی های بسياری وجود دارد و از قديم به ما آموخته اند که آنها را تقريبا بدون هيچ ترديد و پرسشی بپذيريم ! اينکه يک نيروی غيبی کل جهان را در هفت شبانه روز خلق کرده است ويا ا نسانها بعد از مرگ در جائی بنام جهنم و بهشت زنده خواهند شد و يا هرکسی بايد ازصبح تا شب جان بکند و محصول کارش را تقديم کس ديگری بکند و در قبال همه زحماتش به يک مزد بخور و نميری راضی باشد بايد " حقايق " پذيرفته شده باشد ! نظاره کردن صحنه های گرسنگی ، فقر و بی مسکنی ميليونها انسان در تلويزيون و يا در محله و خيابان عليرغم همه پيشرفتهای علمی و تکنيکی بشر بايد تقدير الهی را بياد بياورد و اينکه از انسان کار زيادی ساخته نيست ! تحقير زنان ، دستکم دانستن آنها و معمول کردن هزار و يک قاعده و سنت برای کنترل آنان و حفظ " نجابتشان " هم از همين تابو های گويا دست نزدنی بويژه در جوامعی مثل ايران هست. اينها همه باورهائی هستند که از طريق پدر بزرگ و مادر بزرگ به پدران و مادران ما و ازطريق انها به ما منتقل می شوندو توقع اينست که ما نيز آنها را به فرزتدان خودمان منتقل کنيم. قدمت اين باورها اغلب آنقدر طولانی است که ديگر بعنوان حکم پذيرفته ميشوند، حتی آنجا که غير منطقی، متناقص ، مزورانه و حتی ظالمانه بودن آنها کاملا آشکار است علت تداوم اين باورها اين است که هر کدام از طريق دهها عرف ، سنت ، رسم وآداب ملی، مذهبی و غيره مشروعيت يافته اند. يکی از اين" دگم" های اجتماعی ممنوعيت رابطه جنسی قبل از ازدواج برای نيمی و تنها نيمی از انسانهای جامعه است. واقعا پرسيدنی است که چرا در جامعه چنين تبعيض آشکاری وجود دارد ؟چرا جامعه ای که در قبال رفتارهای جنسی مردان خود تا اين حد اغماض می کند و تسهيلات لازم برای آنان را حتی تا حد لزوم وجود فاحشه خانه ها يک ضرورت می انگارد به يکباره با چماق ناموس پرستی به جان زنان خود می افتد ؟

اين تعصب های کور از کجا ريشه می گيرد ؟

مطالعه تاريخ نشان می دهد که اين تبعيض در اصل به مدد " مذهب " ، برای حفظ ثروت و مالکيت بوجود آمده است. در تاريخ بشر ما لکيت و داد و ستد به محصولات و فراورده های کشاورزی و صنعتی محدود نبوده است در کنار داد و ستد چرم ، نمک و حيوانات اهلی داد و ستد " زن" هم وجود داشته . از همين جاست که " زنان " بعد ها طرف معاملات در روابط خونی ، تجاری ، سياسی ، نطامی بين عشاير ، قبايل ،طوايف و خانواده ها قرار گرفتند و يا از آنها به منظور جلب اعتماد ، حمايت و اثبات وفاداری رعيت به ارباب و شاه استفاده شده و می شود ! اين گونه مورد معامله قرار دادن زنان در واقع داد و ستدی است که در قبال آن پولی پرداخت نمی شود !

هر خريداری علاقمند است که کالای خود را " دست اول " و " مصرف نشده " بخرد و يا بدست بياورد . طبعا تا آنجا که به جنس زن برميگردد ، دست اول بودن جز به معنای " باکره " بودن نمی تواند باشد. کل مقوله ناموس ، شرف ، غيرت و هياهوئی که در طول تاريخ حول آن براه پرداخته اند چيزی جز اصل تجاری ساده که هزاران لا يه زرورق دور آن پيچيده شده نيست ...حتی لغاتی در فارسی و لا تين وجود دارند که نهائی شدن اين معامله تجاری را دقيقا موکول به اين را بطه جنسی با زن خر يداری شده ميکنند.کلمه : دخول " و يا " Consummate " در لاتين هر يک قطعی شدن عقد نکاح را بيان می کنند .
شير بها ، مهرِيه و جهيريه هم بيان کننده همان رابطه ای هستند که طی آن زن مورد خريد و فروش ياقيمت گذاری واقع می شود. اينها حرفهای تازه ای نيست .اين جنبه از بی حقوقی زنان بارها مورد بررسی تاريخي قرار گرفته .يکی از کتب اسناد تاريخی کتاب تاريخ تمدن " The Story of Civilization " اثر " ويل دورانت " فيلسوف و مورخ مشهور آ مريکائی است.وی در اين کتاب نهاد خانواده و معِار ها و سنتهای اجتماعی را در جوامع مختلف مورد بررسی قرار ميدهد و اين سئوال را مطرح می کند که :
- در طول تاريخ چه چيز باعث ميشود که " بکارت " Virginity از يک عيب { نشانه عدم باروری } به يک حسن{دست نخوردگی } تبديل گردد ؟وی سپس جواب می دهد :" بدون شک نهاد مالکيت و حفط عفت قبل از ازدواج { Virginity }بعنوان جزئی از احساس مالکيت که مردنسبت به همسر خود داشت به دختران او نيز تعميم شد. ارزش باکره بودن زمانی بالا رفت که معلوم شد { در ازدواجهائی که در واقع چيزی جز خريد و فروش نبود } قيمتی که ميتوان بابت عروس باکره دريافت کرد بيش از قيمتی است که از فروش جنس معيوب يعنی عروس غير باکره عايد ميشود !!! زندگی گذشته دختر باکره گواه اطمينان بخشی بر وفاداری ناموسی آينده و فضيلتی گرانبها بود و دغدغه فکری همسر او را تسلی می بخشد و اين دغدغه فکری چيزی نبود جز نگرانی ار ارث بردن فرزندانی که زن ممکن بود در خفا داشته باشد "
بنا براين مبنای اخلاقيات رايج در اين باره و مشروعيت ستمی که بر زنان تحت پوشش ناموس پرستی اعمال ميشود در اين مناسبات تجاری ريشه دارد.
چرا چنين رفتار غير انسانی و زننده هنوز هم در قبال زنان اعمال می شود ؟ چرا رفتاری که مبين توحش و تجارت انسان است تا قرن 21 ادامه پيدا می کند ؟ يک دليل اينست که هر ندای مخالف و آزادی خواهی با صد ها توهين مواجه می شود و در کشورها ئی مثل ايران که فقه اسلامی و قوانين تماما در کنار اين ناموس پرستی مسخره قرار می گيرند. کتک زدن ، سنگسار کردن وحشيانه و حتی قتل زنان برای پاسداری از اين سنت پوسيده توحش، بکار گرفته می شود .در برابر روابط و مناسباتی که در آن " زنان " ما را مانند کالا و حيوانات قيمت گذاری می کنند بايد ايستاد ...در مقابل اين توحش ديرينه تاريخی با يد ايستاد... " زنان و مردمان " روشنفکر و معتقد به برابری حقوق زنان و مردمان، بکوشيم تا در حد توانمان با اين قوانين ارتجاعی مبارزه کنيم .
به عقيده من مادامی که جمهوری اسلامی با قوانين نوشته و نا نوشته ضد زن خود بر مسند قدرت نشسته است ، بدست آوردن آزاديهای فردی ، اجتماعی ، جنسی ، سياسی و... امری محال است. مبارزه عليه اخلاقيات و فرهنگ ضد "زن حاکم" ، مبارزه بر عليه تمام ارکان اصلی حاکميت جمهوری اسلامی است.