Friday, April 28, 2006

Almost Spring



Hello Spring
Hello tender days
Hello sleepless nights
Hello light winds and drizzle rains

The sunshine gleams so bright and warm
The sky is blue and clear
I run outdoors without a coat
And spring is almost here

Then before I know it
Small clouds have blown together
Till the sun just can't get through them
And again, it's mitten weather

Hi sudden springtime showers
Bright with golden daffodils
and lots of pretty flowers
! I , welcome you , Spring

Thursday, April 27, 2006

Organic Wine Tasting

دیروز بعد از مدتها با دوستان رفتم برای " تست شراب های مختلف " کلی نوشیدیم و چند تا شراب جدید کشف کردم ! جای همه دوستان شراب خور هم خالی کردم ... چون از هر شراب فقط یک گیلاس کوچک میشه خورد نمیدونم در طی چند ساعتی که توی بار بودیم چقدر نوشیدیم ... این شراب ها همه " اورگانیک " بودن ، راستش بیشترشون مزه خوبی نداشتن ولی در کل تجربه بدی نبود .



من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشیده بار تن نتوانم
من بندهُ آن دَمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم !
" خیام "

Tuesday, April 25, 2006

یادی از صادق هدایت

صادق هدایت سال 1309 فرانسه
زندگی من به نظرم همانقدر غیر طبیعی ، نا معلوم و باورنکردنی میاید که نقش روی قلمدانی که با آن مشغول نوشتن هستم . گویا یکنفر نقاش مجنون وسواسی روی جلد این قلمدان را کشیده . اغلب به این نقش که نگاه میکنم مثل اینست که بنظرم آشنا میاید . شاید برای همین نقش است که مینویسم . شاید همین نقش مرا وادار به نوشتن میکند . " صادق هدایت "
دیشب با دوستی انگلیسی در موردافکار و زندگی " صادق هدایت " کلی صحبت کردم ..جالب اینکه اون بیشتر از من در مورد هدایت و افکارش میدونست .. . داستان بوف کور رو تقریبا از بَر هست ! چندی پیش تتاتری در لندن بر اساس بوف کور اجرا شد که قبلا در موردش نوشتم ... هدایت تنها زیست و تنها مُرد ولی افکارش برای همیشه موند ... معمولا در اکثر سفر هام به پاریس به " پرلاشز " سری میزنم ... سالگرد وفات صادق هدایت چندی پیش بود و قرار هست که با دوستم به جلسه ای که برای بزرگداشت صادق هدایت و چند نویسنده دیگر غیر انگلیسی در هفته آینده در لندن برگزار میشه بروم ...باید برنامه جالبی باشه مخصوصا که تمام برگزار کنندگان نویسندگان گمنام اروپائی هستند . زندگینامه صادق هدایت . خوندن آثار صادق هدایت رو جدا به همه پیشنهاد میکنم . هدایت هم بسان فروغ فرخزاد بسیار جلوتر از زمانش می زیسته و این درد بزرگی است برای افرادی که متاسفانه در زمان خودشون زیاد درک و فهمیده نمیشن

Monday, April 24, 2006

OLD and Happy


ساعت 5 صبح در راه برگشت به خونه ..بعد از یک بارون حسابی ..این 4 نفر 10 دقیقه ای با صدای بلند میخندیدن و جلوی ما حرکت میکردند ... اون خانوم و آقای سمت راست عکس ، به راحتی بالا ی 80 سال سن داشتند و حسابی مست و خوش بودند با پسرشون و دوست دخترش از ولگردی شبانه به خونه میرفتن ! زندگی شاد و خوش برای همه افراد و همه سن ها ! آرزو میکنم که وقتی به سن اون ها رسیدم همچین روحیه ای داشته باشم ! البته اگر اونقدر عمر کنم !
ملکه انگلیس این روزها داره تولد 80 سالگی اش رو به خرج مردم و مالیات دهندگان !!! جشن میگیره !

Friday, April 21, 2006

پروانه ا ی در مشت


من اگه خدا بودم ، شهر " بم " هرگز نمی لرزید

" ابی " خواننده خوش صدای ایرونی آلبوم جدیدی بیرون داده که به لطف سایت های ایرونی من هم شنیدم ... نام آلبوم جدیدش " پروانه ا ی در مشت " هست ...به نظر من بهترین آهنگ این آلبوم آهنگی به نام " من اگه خدا بودم " هست که میتونید اینجا گوش کنید

پی نوشت :
چندین سال پیش تئاتری به نام " پروانه ای در مشت " از کارهای " ایرج جنتی عطائی " در لندن دیدم که بسیار زیبا بود ... سراینده این ترانه هم ایرج هست .

Thursday, April 20, 2006

گردش روزگار


طول و عرض جغرافیائی مرزها نگرانم میکنند
پروانه ای تمام راه همسفرم بود
چند ثانیه قبل از مقصد
بال هایش خشک شدند
می چرخم
می چرخیم
دور می زنیم
بالا ، پایین می پَریم
و باز به این کهنه جهان باز می گردیم !
تکرار لعنتی
" پیروزمندانه " مغلوبی " ما " را جشن می گیرد !

می چرخم و می چرخیم ...

Wednesday, April 19, 2006

برای بیژن و قهرمانان راه آزادی



به یاد بیژن جزنی و همرزمان دلاورش که به دیکتاتوری و ظلم نظام شاهنشاهی " نه " گفتند و با خون خویش با مردم در ستم پیمان بستند ... هر چند که مدتی پس از قیام سال 57 ، دیکتاتوری شاهی و تاج و تخت با دیکتاتوری اسلامی و نعلین جایگزین شد ولی عاقبت روزی آزدای بر کشور ایران سایه خواهد افکند این سیر تاریخ هست و هیچ دیکتاتوری نمی تونه جلوی مسیر تکامل رو بگیره ... در سال 58 برای مقبره تمام مبارزان شهید سنگ قبر با آرم سازمان هایی که در اون عضو بودند ساختند ولی ارتجاع حاکم حتی از سنگ قبر دگر اندیشان هم میترسید و همه را خُرد کردند ... خون های با ارزشی که نهال درخت آزدای رو بارور کرده اند روزی به ثمر خواهند نشست ... من آن روز را انتظار میکشم


زندگی نامه بیژن جزنی

اطلاعاتی در مورد قطعه 33 بهشت زهرا

ترانه سرود " پرنیان شفق " برای و به یاد بیژن

Sunday, April 16, 2006

Easter Holiday



تعطیلات عید پاک مسیحی بهانه ای شده تا با دوستانم چند روزی به کوهنوردی ، قایق سواری ، پیاده روزی ..و....و....و..و به اینجا برویم ..جای همه دوستانی که به این ورزش ها علاقه دارن رو خالی خواهم کرد


گردشی در شهر زیبای " اُلورستون " به کمک سایت رسمی شهر . آیکُن های زرد رنگ شما را به نقاط مختلف شهر میبرند !

Thursday, April 13, 2006

مناقشات دو طرف بحران اتمی به مردم ایران مربوط نیست

بیش از 27 سال است که اپوزوسیون ایرانی و شخصیتها و فعالان سیاسی مستقل فریاد می زنند که رژیم فاشیستی حاکم بر ایران، به هیچیک از موازین حقوقی و انسانی متعهد نیست و کمر به نابودی مخالفان سیاسی و عقیدتی و خود بسته است و خطری جدی برای منطقه و جامعه جهانی است.اما پاسخ این دادخواهیها از طرف جامعه جهانی محدودیت اپوزسیون و زد و بند با فاشیسم حاکم بوده است.
قتل عام زندانیان سیاسی نادیده گرفته شد، سنگسار و برپایی چوبه دار در ملاء عام تحت نام دگرگونه گی فرهنگی توجیح شد و ظلم و ستم رفته به مردم زحمتکش، امورات داخلی دانسته شد. این زد و بندها تا جایی پیش رفت که به هشدار اپوزوسیون ایرانی در مورد تلاش رژیم برای دستیابی به بمب اتمی نیز ابتدا با شک و تردید نگریسته شد و با برپایی مذاکرات بی حاصل آنقدر به وقت کشی پرداختند تا اکنون که احمدی نژاد با صدای بلند اعلام می کند که رژیمش به تکمیل چرخه سوخت اتمی پرداخته است.
این امر که به مدد مافیای اتمی وابسته به عبدالقدیرخان، دلال اتمی پاکستانی و تحت نظارت سازمانهای اطلاعاتی غربی ممکن شده است، می رود تا جامعه جهانی را با خطری جدی روبرو کند.
اکنون که جامعه جهانی در برابر امری انجام شده قرار گرفته است، مقصر کیست؟ آیا می شود تنها پادوهای رژیم ولایت فقیه و آنانی که تا دیروز برای لانسه کردن آن و جا انداختنش در مجامع بین المللی فریاد اصلاحات در نظام را علم کرده بودند مقصر دانست؟ همانانی که هر جا برنامه ای برای افشا ظلم و ستم رژیم بود، فریاد بر می داشتند که اینان مخالف پا گیری دموکراسی در داخل هستند. همانانی که جلو در سفارتهای رژیم صف می بستند تا رای خود به پیشبرد دموکراسی را به صندوق ولایت فقیه بریزند و با این عمل برای آن مشروعیت دست و پا می کردند. آنها هم در این اتفاق به غایت خطرناک شریک اند و مقصر نابود سازی مردم ایران و منطقه هستند.
کشورهای اروپایی که منافع اقتصادی خود را بر هر چیز دیگری ترجیح دادند نیز یک پای فعالیتهای اتمی رژیم هستند. آنها بودند که سر خود را زیر برف کردند و خود را به ندیدن زدند تا کار به اینجا کشیده شود. جایی که اگر فردا رژیم جمهوری اسلامی اعلام کند که بمب اتمی نیز ساخته است، کسی تعجب نخواهد کرد.
حال تکلیف چیست؟ آیا باید دست روی دست گذاشت تا قدرتهای ضد مردمی با زدوبند با رژیم ضدانسانی و فاشیستی ولایت فقیه سرنوشت مردم را به بازی بگیرند و یا با دمیدن به تنور جنگ، مردم را گوشت دم توپ خود کنند؟
مردم ایران در زد و بند و یا جنگ و درگیری دو طرف ضد انسانی این مناقشه هیچ منافعی ندارند. باید صف مستقل مردم را سازمان داد. باید با سازماندهی تشکلهای مستقل کارگران و مزدبگیران آنها را وارد میدان کرد. باید مردم حساب خود را از دو طرف این مناقشه جدا کنند و با طرد هر دو طرف و با برپایی صف خود، برای بدست گرفتن سرنوشت خویش تلاش کند.


منبع سایت " ایران نبرد "

Wednesday, April 12, 2006

هدیه دولت احمدی نژاد



بدون شرح

Tuesday, April 11, 2006

تابو هائی که باید شکسته بشه

هر شخصی بنا به تجربیات شخصی اش ، محیط فرهنگی و خانواده ای که در اون رشد کرده ..سطح تحصیلات ...و ... و... به دنبا و اطرافش نگاه میکنه و تصمیم میگیره ... من با تابو های مسخره ای که در همه فرهنگ ها هست شدید ا مخالفم ... اگر هزاران سال پیش پدیده ای ارزش اجتماعی محسوب میشده شاید همون پدیده در قرن 21 یکم ضد ارزش محسوب باشه و چسبیدن به اون سنت ها ی فکری که هیچ جائی در دنیای مدرن نداره ، فقط از عقب افتادگی ذهنی نشات میگیره ..بارها ای میل های مزخرف و سراسر از فحش های جنسی برام ارسال شده ... پس از پست 13 بدر 2 باره این " اسپم " های اینترنتی فعال شده اند ..این بار با آی دی 5 دختر روزانه بیش از 100 ای میل برایم میفرستند که خوشبختانه همه به زبون الکن " پینگلیش " نوشته شده و قبل از خوندن مستقیما به " زباله دانی " فرستاده میشن .. یکی از این دخترهای نابغه " وطن پرست " ( راستی چطوری میشه جند وجب خاک رو پرستید ؟!؟!؟ ) امروز صبح لطف کرده و برام به فارسی نوشته ! این هم تراوشات یک مغز علیل ! :
" تُرشیده ولگرد وطن فروش و هم وطن فروش ! با دختر های کثیف چشم آبی و مو بور لندنی خوش باش همه اونها ج..ه و ...هستند ! تو بی ریشه هستی و نباید فارسی بنویسی ! "
جالب ترین موضوع این هست که این ای میل از باکس یک سایت طرفدار سلطنت برایم فرستاده شده ! واقعا چه افکار مترقی دارند گردانندگان این سایت ها !!!...
من هنوز نمیدونم که کدوم وطن رو باید نمی فروختم و کدوم رو باید میفروختم ؟...ضمننا من برخلاف شما کم مغز های بی مقدار چند وجب خاک هیچ کشوری رو " وطن " نمیدونم و هرگز هیچ چیز و یا کشوری برایم قابل پرستش نیست ....
جند تا از ای میل های ( پینگلیش ! ) اولیه رو با هزار زحمت خوندم .. دفاع کردن آنجنانی از خاک پاک ایران و سلطنت کوروش و هخامنش و .... چنان بعضی از کم مغز های دُگم رو از خود بی خود کرده که بیماران جنسی- روانی بیشتر شبیه هستند تا یک " انسان سالم " ... این چند خط رو برای اون روانی های بیکار ی نوشتم که اینقدر در زندگی بیکار و بی برنامه هستند که روزانه صد ها ای میل برایم میفرستند ! کاشکی روانشناسی پیدا بشه و درد و بیماری اینها رو تشخیص بده ... من هنوز بر این باورم که جمهوری اسلامی ادامه همون سرکوب شاهنشاهی 25 ساله در ایران هست . خمینی ها و خاتمی ها و و احمدی نژاد ها بر پایه بی سواد نگاه داشتن مردم توسط دولت پیشین و سرکوب های وحشیانه دستگاه پهلوی بود که تونستند سوار موج قیام مردمی سال 57 بشوند و هنوز در قدرت باشند ... برایم بسیار جالب هست که چون من نرفتم مثل اونها سبزه گرده بزنم لابد باید حالا ترشیده( نمیدونستم که به پسر هم ترشیده میکویند این دیگر عالیست ! ) خطاب شوم چرا بسیاری فکر میکنند که هر کسی مثل ما نبود باید فحش و نفرین بخوره ؟ این قسمت از فرهنگ عالی ایرانی ارزونی مغز های کوچک تان ! !!! البته باید اعتراف کنم که وقتی میبینم نوشته ساده ای در وبلاگ من باعث اینهمه وقت و بیش از 500 ای میل میشه کمی به خود مغرور میشم ! شاید تکان هر چند کوچکی باعث کمی تغییر در این " داینا سورهای منجمد در 25000 سال پیش بشه !

Monday, April 10, 2006

!!! STOP it

نمی خوام ...نمی خوا م ...نمی خوام ...

Saturday, April 08, 2006

? Grow up , will you




"Hope is no longer for the lonely"

Friday, April 07, 2006

عشق زلال

هی ،
تو از جنس عشق نیستی
مخمل عشق را آزار مَده
هیهات
که نمی فهمی !

Thursday, April 06, 2006

به یاد فاجعه 11 سپتامبر 2001

دنیای قبل و بعد از 11 سپتامبر سال 2001 رو همه دیدیم ، تجربه کردیم و می شناسیم ولی براستی چه کسانی باعث این فاجعه بزرگ و تقسیم دنیا به نفع خودشون شدن ؟ این سایت رو مدتهاست که میبینم ... دیدن این ویدو رو هرگز از دست ندهید حدود 1 ساعت و 20 دقیقه هست ولی حوصله کنید و ببینید ..اطلاعات جدیدی که در مورد نقش دولت امریکا ( جورج بوش ) در فاجعه 11/9 میدهند بسیار مستند و حقیقی هستند .

Monday, April 03, 2006

سیزده بدر به سبک لندنی

تعطیلات آخر هفته بسیار خوبی داشتم ...از مشروب خوری چند ساعته با دوستی بلاگر و خوب تا پارتی جمعه شب که تا شنبه ساعت 11 صبح ادامه داشت و قراری که با چند دوست دیگه ساعت 4 عصر توی این بار داشتم و بعد ش هم رستوران تُرکی که توی همین خیابون فقط 3 تا شعبه داره و باید حداقل 1 هفته زودتر میز ات رو رزرو کنی شنبه شب رفتیم " pub calling " یعنی توی هر بار یک مشروب میخوری و میری سراغ بعدی ! و تا صبح پاپ گردی ... فکرکنم ساعت 5 صبح بود که به خونه برگشتم ...چه بارونی ریز و تند و قشنگی هم می اومد و منهم موزیک به گوش تصمیم گرفتم 20 دقیقه رو پیاده برم خونه کلی کیف کردم از سکوت و بارون و کمی تلو تلو خوردن توی خیابونهای خیس ... یکشنبه هم ساعت 11 صبح توی یک بار دیگه ای که از قبل قرار گذاشته بودیم حمع شدیم و رفتم به " گالری هیوارد " برای دیدن آثار " Dan Flavin " متاسفانه دیروز آخرین روزش بود و من نمیتونم به کسی توصیه کنم که بره ولی اگر به نیویورک رفتید معمولا میتونید کارهاش رو ببینید . منهم بار اول سالیان پیش در شهر نیویورک کارهای " دن فلوین " رو دیده بودم ...بعد از گالری هم پیاده در کنار رودخونه تیمز قدم میزدیم که دوست خوب ایرونی ام " دریا " زنگ زدو گفت پس چرانمی آئی برای 13 بدر ! تازه یادم افتاد که جمعه بهم گفته بود که برم ...بهر حال من با 12 تادوست انگلیسی بیرون بودم نه میتونستم و نه میخواستم که وسط راه با قطار برگردم خونه و ماشین بردارم و برم تو ی پارکی برای 13 بدر ! و شلوغ بازی های ایرونی ...به یاد قدیم ها رفتیم " Gordon's Wine Bar " و شراب خواری و پنیر های خوشمزه و غذای عالی و...یک شراب خوشمزه آرژانتینی هم کشف کردم به نام " Lo Tengo " که بر چسب روی شیشه سه بعدی هست و دو نفر دارند تانگو میرقصند ! چند ساعت بعدش توی بار " Savoy Bar " بودیم ... نمی دونم امسال ایرونی ها به کدوم پارک لندن گند زدند و با سرو صدای و جیغ بچه ها ، ضبط های بلند که فقط آهنگ های آبگوشتی پخش میکنند و بوی کباب و ... آشغال ریختن تو ی همه محوطه پارک و...بازم آبرو ریزی کردن ...ولی من از سیزده بدری که در گالری و بارهای مختلف ! بدر شد ! کاملا راضی ام . امروز هم بعد از شنای هر روزه ساعت 6:30 صبح نیم ساعتی به سونا رفتم برای "De Toxing " که کلی چسبید

Saturday, April 01, 2006

دیدی، که باز " بهار " آمد

دیدی
دیدی، که باز " بهار " آمد
دیدی
دیدی ، که عاقبت " تمام " ناگفتنی ها را برایت گفتم !
دیدی
دیدی ، که هنوز در ناباوری بر سَر خود می کوبی
دیدی
دیدی، که "پایان " را جشن گرفتم !
دیدی
دیدی که "بهار " باز آمد و من مسَتم ...
دیدی
دیدی ؟ ، که نَه دیدی و نَه شنیدی هر آنچه گفتم !