Saturday, June 28, 2003

ننگ و نفرت بر جلادان خونخوار رژيم مستبد اسلامی حاکم بر ايران
وحشيانه ترين ويدئو های اقرار و بازجوئی در دولت " اصلاح طلبان اسلامی " ... شکستن افراد بی گناه و بستن جرمهای واهی ، عجيب و غريب و ... بهتره بيشتر از اين توضيح ندم ! فقط توصيه ميکنم حتما 11 کليپ رو که جای زيادی هم نمی گيره از اين سايتDownload کنيد

Friday, June 27, 2003

Wimbledon Tennis - London
چند روزی هست که بازيهای تنيس ويمبلدون لندن شروع شده و کسانی که مثل من خوره تنيس اند بيشتر روزها توی محله ويمبلدون لندن پلاس هستند ! تلويزيون بازيهای مهم رو پخش مستقيم نشون ميده اگر اينترنت با سرعت بالا داريد در اين سايت می شه بازيهارو ديد خلاصه سری بزنيد پشيمون نميشيد !


Tuesday, June 24, 2003

سيندرلا های تهرانی و شبه حکومت نظامی آخوندی
چند ساعت پيش با يکی از عزيزانم در محله گيشا صحبت کردم و گويا در بسياری از محلات تهران جوانان بايد قبل از ساعت 12 به منازل رفته باشند ! اگر در داستانهای دوران کودکی می خونديم که سيندرلا بايد قبل از ساعت 12 شب به خونه برگرده تا لباسهای زشت ، کهنه و پوسيده اش رو کسی نبينه ، امروزه در تهران جوانان اعم از دختر و پسر به دستور آخوندها بايد قبل از ساعت 12 خيابونها رو ترک کنند تا مبادا با فرياد آزاديخواهی اونها چهره زشت ، کهنه و پوسيده حکومت آخوندها برای جهانيان نمايانتر شود. نمام فروشگاهها و رستورانهای محله گيشا بايد قبل از ساعت 12 بسته باشند . اينها همگی بنوعی دلا يلی برای حکومت نظامی اعلام نشده هست . امروزه مردم ايران بيش از هر زمانی به کمک همديگه برای سرنگونی دژخيمان حاکم نيارمندند .

Saturday, June 21, 2003



" فراخوان به آزاديخواهان "




به حمايت از جنبش دانشجويان بشتابيد!

در صورت تمايل اين فراخوان را امضا كنيد

Friday, June 20, 2003




بياد و برای خاطره مبارزانی که در روز 30 خرداد 1360، درجريان تظاهرات مسالمت آميز توسط دژخيمان جمهوری اسلامی دستگير ، شکنجه و تيرباران شدند ...




Thursday, June 19, 2003


سحر ميشه ، سحر ميشه
سياهي ها بدر ميشه
نخواب آروم رفيق من
جهان از ظلم رها ميشه ...

حمله به دفاتر مجاهدين خلق در فرانسه بدون شک بی رابطه با سرکوب شديد تظاهرات دانشجوئی و مردم ايران در داخل کشور نيست. چند ساعتی به وبلاگهای مختلف { ايران و خارج از ايران } سرکشی کردم.
اين جوان جسور و مقيم تهران در " مارهای جهنم ...!!! " بسيار جالب نوشته . نويسنده اين وبلاگ که فکر کنم خارج از ايران هست هم عالی نوشته" شرم بر دولت فرانسه" .

" حسين درخشان " ملقب به سردبير خودم ! اظهار شادمانی کرده !!!که جای تعجبی هم نيست !ياد اين شعر " سعدی " افتادم : بنی آدم اعضای يک ديگرند ... اين تفکرحقير و غلط که باور دارد با حذف فيزيکی افراد " انديشه " رو ميشه نابود کرد ، سالهاست شکست خورده . بعضی ها هم به " حالت التماس" از جلاد يک دست { خامنه ای } خواستار تغيير موضع وی شدند و... من نمی دونم چرا يک عده به يک جلاد التماس ميکنند ؟؟؟جناب آقای خامنه ای! !!!لابد به هيتلر هم ميگن جناب آقای هيتلر ؟
جواب آخوندها قهر و آتش است ...آتشي که از کف پای زندانيان سياسی اوين و ديگر زندانهای مخوف جمهوری اسلامی شعله ور شده ، بزودي تا قبر خميني جلاد هم کشيده خواهد شد .

Monday, June 16, 2003


رابطه خوردن مغز " خر " و آيت الله " حسين درخشان " ملقب به سردبير خودم !
سايه نشين تورنتوئی ! از راه دور دستمال بدست برای جوانان ايران فتوا صادر می کند ! رهنمودهای 2 زاری و ورشکسته " اصلاح طلبان " وطنی که دائما توسط دولت خاتمی و حتی راديوBBC بی بی سی پخش ميشن رو تکرار کردن بجز بی اعتباری سياسی نتيجه ديگری نخواهد داشت...

در پست روز 11 ماه " June " با عنوان " شانس آورديم " نوشته است :
خوشبختانه با وجود شلوغ کاری ها و اغراق های راديوها و تلويزيونهای ماهوارهای، درگيریهای اطراف دانشگاه از همان منطقه فراتر نرفت و عمومی نشد. معلوم است که اين بار مردم حواسشان هست و مواظب بچه هايشان هستند که بیخودی خود را به دردسر نيندازند. خبرها حاکی است که چند نفر هم دستگير شدهاند که دل آدم میسوزد. احتمالا يک سری جوان احساساتی شهرستانی هستند که چيزی برای از دست دادن ندارند. بابا الان وقت درگيری خيابانی نيست، وقت نامه نوشتن و امضا جمعکردن و وبسايت درست کردن و اين جور کارها است که هر کدام به اندازه ی يک تجمع تاثير دارند.

من اِيشون رو نمی شناسم و چند روزی هم صبر کردم شايد جناب " سردبير خودم " ! به حقانيت اعتراضهای دانشجويان بپا خواسته و دلير ايرانی واقف شود ! افسوس ... شايدو فقط شايد دلارهای صادراتی اثر مثبت خودش رو گذاشته ؟!؟جالب است فقط که با 2 يا 3 سال زندگی در خارج از ايران !!!چقدر سريع بعضيها فراموش می کنند که مردم تحت ستم ايران با جه مسائلی روبرو هستند! يعنی 4 تا اتوبان بزرگ ، نئونهای رنگارنگ فروشگاهها ، کافی شاپ و خيابون طولانی يانگ و غيره اينقدر جاذبه داشت ؟عجبا ! راستی از فردا برای ثبت نام در کلاسهای آموزش وبلاگنويسی !!!و ياد گيری زبانهای HTML , Java Script etc. عجله کنيد ! يعنی ايشون نمی دونند که فقط قشر متوسط و سطح بالای جامعه شهری ، در کشور ايران امکان استفاده از " اينتزنت " رو دارند .
با حمايت از آخوندها و خاتمی و همزمان تظاهرات مردم و دانشجوها را مسخره کردن{ يک سری جوان احساساتی شهرستانی} راه به جائی نخواهيد برد .. دليلش هم اينه که اين تظاهرات سراسريه و کل سيستم رو هدف گرفته و اگر پيروز بشه جايی برای اين اصلاح طلبها و بيکاره های خارج کشوريشون باقی نخواهد ماند...راستی جناب " سردبير خودم " ! در انقلاب نوين و قيام مردم ايران ، تکليف اکثريت ملت غير اينترنتی مقيم ايران چی ميشه ؟ انصاف هم خوبه ! بنظرم حداقل کار ما ايرانيان مقيم خارج کشور ، حمايت بی دريغ از حرکتهای اعتراضی دانشجويان و مردم ايران است
دوستان آب به آسياب دشمن نريزيم !

Saturday, June 14, 2003

همجنسگرا : مجرم، بيمار، منحرف يا ...؟
مدتها درصدد گفتگو با يك همجنسگراي ايراني بودم. اين فرصت پيش نمي آمد. اكثر همجنسگرايان ايراني، به دليل فشارهاي سياسي و اجتماعي حاكم بر ايران و احساس خطر، حاضر به بيان گرايش جنسي خود و انجام مصاحبه با يك ايراني نيستند. تا اينكه آرمين حاضر شد در يك گفتگوي دوستانه، از خودش، گرايش جنسي و مشكلاتش در ايران بگويد. او فارغ التحصيل دانشگاه تهران در يكي از رشته هاي علوم اجتماعي است كه به دليل مشكلات شخصي به يكي از كشورهاي اروپايي پناهنده شده و هم اكنون مشغول به ادامه تحصيل در زمينه روانشناسي باليني و آسيب شناسي اجتماعي است. با هم مي خوانيم :
شما يك همجنسگراي ايراني هستيد، اين يعني چه؟ ببينيد، سوال شما از دو بخش تشكيل شده، همجنسگرا يك نوع گرايش جنسي و ايراني يك مليت است . فرد همجنسگرا شخصي است كه از لحاظ روحي، جنسي و جسمي، تمايل به همجنس خود دارد، خواه مي تواند مرد يا زن باشد. همجنسگراي ايراني يعني فردي با داشتن اين مشخصات در جامعه ايران .
چطور شد كه همجنسگرا شدي؟من همجسنگرا نشدم. همجنسگرا بودم. سوالتان را با يك سوال ديگر جواب مي دهم. چطور شد كه شما، غير همجنسگرا شديد؟ لطفا جواب بدهيد..
مسئله كمي متفاوت هست. بيشتر مردم دنيا، لااقل آنطوري كه ديده مي شود ،مثل من هتروسكشوال (دگرجنسگرا) هستند، يا دست كم اينطور ادعا مي كنند. وقتي من از شما اين را مي پرسم، منظورم اين هست كه چرا با ديگران و اكثريت جامعه، تفاوت داري؟اين من نيستم كه با ديگران تفاوت دارم. جامعه با من متفاوت برخورد مي كند. همانطوري كه در جامعه، افراد بلند قد و كوتاه قد، چاق و لاغر وجود دارند، در همين جامعه افرادي با گرايشهاي جنسي متفاوت هم مي توانند وجود داشته باشند. يك فرد مي تواند به جنس مخالف خود علاقه داشته باشد يا به همجنس خود
اما خيلي ها ، اين تفاوت را به رسميت نمي شناسند، يعني اين مثال شما را صحيح نمي دانند. همجنس گرايي به عقيده خيلي ها ، يك انحراف است. يك اشتباه، يا يك بيماري است... اگر از نگاه علمي به قضيه بنگريم و بخواهيم جواب علمي براي اين موضوع پيدا كنيم، مي توان با مراجعه به مقالات علمي و پزشكي پيشرفته ترين كشورهاي دنيا، مثل آمريكا، كانادا، استراليا، ژاپن و قاره اروپا پاسخ سوالمان را بيابيم. حتي در بسياري از كشورهاي آسياي جنوب شرقي كه پيشرفت علمي آنچناني هم ندارند ، اين گرايش بدور از هرگونه تعصب و پيش داوري و عامي گرايي، يك موضوع صد در صد طبيعي و خواست جنسي قشري از افراد جامعه بنام همجنس گرا شناخته شده است. بسياري از كشورها از جمله آمريكا، آلمان، هلند كليه قوانين اجتماعي و حقوقي از جمله قوانين مربوط به ازدواج و فوت همسر، ارث و پذيرفتن فرزند را براي همجنسگرايان نيز برسميت مي شناسند.
يعني تحقيقات علمي، اين را ثابت كرده كه همجنسگرايي انحراف نيست؟ بيماري نيست؟تحقيقات به سادگي روشن مي كنند كه نه تنها بيماري نيست، كه در بسياري از موارد به علت وجود اسم انحراف بر روي اين گرايش، اين خواست منحرف شده و مشكلات جدي به بار آورده است.
ممكن هست در همين موارد مثالهايي از ايران بزنيد؟به عنوان مثال، پسري را مي شناختم كه از نظر گرايش جنسي، همجنسگرا بود ولي بدليل وجود تابوي همجنسگرايي در ايران و نداشتن اطلاعات صحيح از جمله سوالاتي مثل : "من چه كسي هستم؟ و چه مي خواهم؟" خانواده اش او را وادار به ازدواج با زني مي كنند و عروس بخت برگشته به لحاظ عدم برخورداري از لذات جنسي، درخواست طلاق از دادگاه مي نمايد و مرد از ترس كشف رازش، دست به خودكشي مي زند.. حال با نگاه به اين مثال، چند نكته آشكار مي شود :
يك- سركوب غريزه جنسي مرد همجنسگرا و همسرش ( نه اين مرد از لحاظ جنسي ارضا مي شد، نه آن زن)
دو- پديده طلاق
سه- از دست رفتن يك انسان بيگناه
چهار- تشكيل يك پرونده جنايي
شما از نداشتن اطلاعات صحيح گفتيد و پاسخ به سوالات "من چه كسي هستم و چه مي خواهم"، اين يعني چه؟!بسياري از همجنسگرايان ايراني كه من مي شناسم، بدليل نداشتن اطلاعات كافي در مورد ذائقه جنسيشان دچار يك سردرگمي مي شوند. نمي دانند كه هستند؟ حتي در مواردي كه نمي شود به راحتي از آن گذشت، ديده شده است كه فرد همجنسگرا تغيير جنسيت داده و تبديل به زن يا مرد شدن را، راه حل مناسبي براي مشكل لاينحل خود مي داند. به نوعي مي شود گفت كه پس از ساعتها تفكر، به ناگهان پاك كن را برداشته صورت مسئله را پاك مي كند. مخصوصا بخاطر بافت سنتي و مذهبي بسياري از كشورهاي جهان سوم از جمله ايران (كه همه چيز بايد در چهارچوب شرع و عرف و مذهب و قوانين اسلامي بگنجد) علم سكسولوژي دستكاري شده و به جامعه گفته مي شود كه رابطه جنسي فقط در چهارچوب شخص فاعل و مفعول مي گنجد. به اين معنا كه علم من در آوردي روانشناسي اسلامي به بازار مي آيد و متخصصيني را به زير پوست اين جوامع تزريق مي كند كه مي خواهند همه چيز را در چهارچوب مذهب و سنت بگنجانند. از جمله علم سكسولوژي را. اگر بخواهيم كمي عاميانه تر صحبت كنيم، بايد بگوييم كه از نظر اين به اصطلاح پزشكان و نظريه پردازان، انسانها از لحاظ جنسي فقط و فقط به دو دسته مرد و زن و رابطه متقابل بين اين دو تقسيم خواهند شد. همان فاعل و مفعول . پس موجود بيچاره همجنسگرا از ديد جامعه وجود خارجي نخواهد داشت يا يك وصله ناجور است. البته از آنجايي كه همه قوانين سنتي و مذهبي تبصره هم دارند، روانشناسي اسلامي هم از اين قانون مستثني نيست و كلاه شرعي مخصوص به خود را دارد. نام اين كلاه شرعي، تغيير جنسيت است .
چرا تغيير جنسيت را كلاه شرعي مي دانيد؟ببينيد، به عنوان مثال، علي يك مرد همجنسگراي ايراني است. مي خواهد با همان رفتارهاي به اصطلاح اوا خواهرانه يا زنانه، به زندگي عادي خود ادامه دهد. (با توجه به اينكه از لحاظ جنسي، به مردها گرايش دارد.) علم سكسولوژي در جوامع مدرن، لزومي نمي بيند كه علي را وارد پروسه تغيير جنسيت كند. سليقه جنسي علي، در علم سكسولوژي به رسميت شناخته شده و نيازي به مرمت و بهسازي ندارد. اما در يك جامعه سنتي و مذهبي مثل ايران، علي يك شخص ناقص است. او همجنسگراست و همجنسگرا در روابط مردان و زنان مذهبي و سنتي جايي ندارد. پس مردسالاري حاكم بر اين جوامع، علي را نه تنها يك انسان ناقص مي بيند بلكه او را يك متجاوز قلمداد مي كند كه جوانمردي ، مردانگي، مردسالاري و در نهايت سمبلهاي مرد ايراني را زير سوال مي برد. بنابراين علي نمي تواند يك مرد باشد. او را بايد زير تيغ جراحي به يك زن تبديل كرد، به يك باصطلاح خودشان ضعيفه ، يك مفعول منفعل از ديد يك جامعه مردسالار...
در ايران، به شما به عنوان يك همجنسگرا چگونه نگاه مي شد؟نمي شود به اين سوال پاسخ قطعي و كلي داد. ديدگاههاي مختلفي در اين زمينه وجود دارد:
دسته اي از افراد معتقدند يك همجنسگرا نه تنها جامعه را به انحراف و ابتذال مي كشاند، بلكه خشم خداوند را متوجه اين جامعه خواهد كرد. اين گروه با توسل به احاديث و كتب آسماني و تفسيرهاي مربوط به آنها، نه تنها فرد همجنسگرا را يك مجرم تلقي مي كنند بلكه وي را مستحق مجازات مرگ به طرق مختلف مي دانند. ( رجوع شود به قانون مجازات اسلامي و توصيه هاي مراجع تقليد مثل آيت الله موسوي اردبيلي و محمدي گيلاني)
دسته اي ديگر، با ملايمت بيشتري برخورد كرده و همجنسگرايي را يك بيماري مي دانند كه بايد در جامعه ريشه كن شود تا نتواند افراد ديگر را مبتلا كند. ديد و رفتار اين گروه در مقابل همجنسگرايان شبيه به برخورد در مقابل يك بيمار مبتلا به جذام يا طاعون است. اين دسته معتقدند همجنسگرا بايد تحت نظر و مراقبت پزشكان مخصوص قرار بگيرد تا نه تنها گرايش خود را به دست فراموشي بسپارد، بلكه ديگر انسانهاي همجنسگرا را به داخل اين نظريه بكشاند : " تو بيمار هستي و بايد درمان شوي! " عده اي هم حكم به تغيير جنسيت فرد همجنسگرا داده و او را يك موجود ناقص الخلقه، بين زن و مرد مي دانند.عده انگشت شماري هم، اين گرايش را يك بيماري ندانسته بلكه پارا فراتر از اين گذاشته معتقدند انسانها با داشتن گرايشهاي جنسي متفاوت بايد آزادي زندگي مسالمت آميز در جامعه داشته باشند.
دوست دارم كه مثالهاي ملموس تري از برخورد مردم ايران با همجنسگرايان در خانواده، كوچه و خيابان بشنوم... در بسياري از موارد خانواده ها فقط به رفتار خارجي يك فرد همجنسگرا نگاه كرده و هيچ در صدد يافتن خواستها و مطالبات وي نيستند. مثلا به يك پسر همجنسگرا مي گويند :چرا اين لباس را مي پوشي؟ چرا نوع آرايش موهايت با فلان عموزاده يا خاله زاده ات فرق مي كند؟ حتي در مواردي كه در ايران كم هم نيست، لغات كاربردي براي همجنسگرايان بسيار شديدالحن و زشت است. مثل : اوا خواهر، كوني و لغات زشت از اين دسته... لازم به تذكر مي دانم كه ممكن فردي همجنسگرا باشد ولي ظاهرش نشان دهنده گرايش جنسيش نباشد. در اين موارد مشكل چند برابر مي شود. فشارهاي خانواده و اجتماع بر اين دسته، مضاعف است. براي مثال، ازدواجهاي اجباري و متعاقب آن طلاق و زندگي هاي نافرجامي پيش مي آيد كه نمونه اي ذكر شد...
در پايان دوست دارم بپرسم، آيا شما روزي را مي بينيد كه در ايران با توجه به مفاد اعلاميه جهاني حقوق بشر، همجنسگرايان و گرايش آنها يك بيماري يا انحراف تلقي نشود و از طرف هيچ مرجع حكومتي، قضايي، نظامي، سياسي و نيز اعضاي اجتماع مورد خشونت و فشار قرار نگيرند؟ اين بستگي به اين دارد كه چقدر به جامعه اطلاعات صحيح داده شود، چه اندازه مراجع علمي در درسترس عموم قرار گيرد. امروزه با وجود اينترنت دسترسي به داده هاي علمي در اين مورد آسانتر شده و سانسورهاي حكومتي كاربردش را رفته رفته از دست مي دهد. ممكن هست تعداد زيادي از ايرانيها، همين گفتگوي ما را بخوانند و شايد براي اولين بار، يك همجسنگرا فرصت مي يابد تا با هموطنانش به گفتگو بنشيند. در صورتيكه در گذشته اين امكان وجود نداشت. تا مادامي كه مسائل جنسي در جامعه ايران، تابو است نمي توان انتظار داشت گرايش همجنسگرايي به عنوان يك گرايش اقليت، به رسميت شناخته شود.
برگرفته از وبلاگ " شب بود "

Thursday, June 12, 2003


" When you give up your DREAMS . you DIE. don't GIVE UP "

Wednesday, June 11, 2003


كوي دانشگاه تهران در اميرآباد شمالي در محاصره نيروهاي سركوبگر و مردم تهران به ياري دانشجويان شتافته اند


از ديروز (سه شنبه 20 خرداد) كه خبر تظاهرات دانشجويان در كوي دانشگاه و محاصره كوي دانشگاه به وسيله نيروهاي سرگوبگر رژيم در سراسر تهران پخش شد، زنان و مردان شرافتمند تهران همراه با خانواده هاي دانشجويان به ياري دانشجويان شتافتند و به سمت كوي دانشگاه حركت كردند.
دولت خاتمي مي خواهد با جلو انداختن امتحانات دانشجويان مانع تمركز دانشجويان در كوي دانشگاه گردد تا دانشجويان نتوانند سالگرد قيام 18 تير را برگزار كنند.
اين حركت عظيم كه موجب ترس و وحشت استبداد مذهبي حاكم بر كشور ما گرديده تا بامداد امروز هنوز ادامه دارد.
نيروهاي سركوبگر رژيم اطراف كوي دانشگاه، تمامي خيابانهاي منتهي به دانشگاه تهران، خيابانهاي اطراف پارك لاله تا تقاطع خيابان كارگر و از طرف خيابان فاطمي تا خيابان كردستان و تمامي راههاي منتهي به كوي دانشگاه را در محاصره قرار داده اند.
زنان و مردان ايران زمين با شعارهاي خود، تنفر و انزجار خود را از نظام استبدادي – مذهبي ولايت فقيه اعلام مي كنند. شماری از شعارها : خاتمی ، دروغگو دروغگو –
زندانی سياسی آزاد بايد گردد – مرگ بر خامنه ای - طالبان حيا کن ، سلطنت رو رها کن !مرگ بر استبداد –– آزادی انديشه با ريش و پشم نميشه !
بگفته شاهدان عينی بسياری از مردم ، حتی سالمندان به حما يت از دانشجويان در محل حاضر شده و به صفوف تطاهرات پيوسته اند.
تظاهراتي كه از ساعت 8 و 30 دقيقه سه شنبه شب در كوي دانشگاه شروع شد، يك ساعت بعد به خيابان اميرآباد كشيده شد. چند مغازه و بانک در در خيابان اميرآباد مورد حمله تظاهرکنندگان قرار گرفت.تظاهرات به تدريج با پيوستن مردم عادي، خانواده ها گسترده شد و از حالت دانشجوئي وصنفي خارج شد و شكل سياسي به خود گرفت و تظاهركنندگان، كه شمارشان هزارها گزارش شد، عليه سران جمهوري اسلامي شعار هاي تند دادند. از بعد از نيمه شب، با پيوستن شماري بيشتر از مردم اين تظاهرات به بزرگراه آل احمد و كوي گيشا كشيده شد. نيروهاي انتظامي، گاردويژه و عناصر سركوبگر موسوم به لباس شخصي به ضرب و شتم مردم پرداختند و متقابلا از سوي مردم نيز به طرف آنها سنگ پراني شد.

عکسهای تظاهرات ديشب از سايت ديدگاه

1
2
3
4

دور نيست ، دير نيست ، روز رستاخيزخلق ...

Monday, June 09, 2003

چون قافيه تنگ آيد، شاعر به جفنگ آيد!
کمال خرازي، وزير امور خارجه رژيم جمهوري اسلامي، در تکذيب ادعاي امريکا و اروپا و همچنين گزارش اخير آژانس بين المللي انرژي اتمي، جسورانه يکي از" قاطع ترين" و" قوي ترين" و علمي ترين" استدلالهاي خود و رژيم اش را که حتي به فکر صدام حسين هم نرسيد به روي ميز نهاد. او روز يکشنبه، 19 خرداد، درجمع نمايندگان مجلس گفت: " اصولا استفاده از سلاح هاي اتمي، ميکربي يا شيميائي در اسلام حرام است."
انتظار مي رود که اين پاسخ نه تنها خيال جامعه جهاني را کاملا آسوده کند، بلکه به مردم ايران هم اطمينان دهد تمامي اعمال رژيم در طول 24 سال گذشته "حلال" بوده است. و اين دليلي کاملا موجه براي اعدامها، شکنجه ها ، دزدي ها، سرکوبها, ونرفتن زير بارميثاقهاي بين المللي جهت رعايت حقوق بشر مي باشد. از اين رو ديگر دليلي باقي نمي ماند که رژيم در برابر اعتراضات و ادعاهاي احدي پاسخگو باشد. رژيم ولايت فقيه براي جاخالي دادن از زير بار فشارهاي آمريکا مبني بر بررسي نيروگاه هاي اتمي، آنچه که در توان داشته، از عقب نشيني، التماس و درخواست براي رابطه با آمريکا گرفته تا تعيين شرط لغو تحريمها انجام داده است و اکنون در تنگناي قافيه به بافتن جفنگيات افتاده است.
با در نظر گرفتن اين واقعيت که آمريکا در مسير گسترش تجاوزاتش در خاورميانه، اکنون کشور ما را هدف گرفته، جمهوري اسلامي با سفسطه در مورد سلاحهاي اتمي و شيميائي و بيولوژيکي خود، سناريو صدام حسين را تکرار مي کند تا مردم ايران را در معرض خطر اين تجاوزات قرار دهد. رژيم براي ادامه حيات به تنها مسئله اي که نمي انديشيد همان سرنوشت مردم ايران است.
اينکه رژيم ولايت فقيه هرگز نمي تواند پاسخي روشن براي اقدامات جنايتکارانه خود به کسي بدهد، بر کسي پوشيده نيست. اينگونه پاسخها نه در صحنه داخلي او را از خطر سرنگوني به دست مردم ايران نجات مي دهد و نه در صحنه خارجي دست تجاوزکارانه امپرياليسم آمريکا را کوتاه مي کند. نيروگاه هاي اتمي رژيم بايد تحت بازرسي بي چون و چراي بازرسان بين المللي قرار گيرد. مگر نه اين است که رژيم دست به کار حرام نمي زند!
" ليلا جديدی "

Sunday, June 08, 2003

CIA , MI5 , Mossad
سه تا از بزرگترين سازمانهای جاسوسی/ اطلاعاتی دنيا{ CIA , MI5 , Mossad } سيا ، بريتيش انتلجنت سرويس و موساد بقول خودشون مدتهاست دارن دنبال "بن لادن " و " صدام حسين " ميگردن ! يا اينها با در اختيار داشتن اونهمه امکانات بی عرضه هستند و يا اينکه طبق معمول يک قرارداد پنهانی باهاشون بستند و فعلا قرار نيست "بن لادن " و " صدام حسين " پيدا بشن ! بنظر من که دومی به واقعيت نزديکتره ! البته امثال " صدام " تاريخ مصرف دارند و هر وقت دستگاهای تبليغاتی غربی کارشون تموم شه سريع تاريخ انقضا "بن لادن " و " صدام حسين " اعلام ميشه !

Saturday, June 07, 2003

فوتبال راديوئی !
سوار تاکسی بين شهری شدم تا از شهر " تونس " برم به شهر " سوس " مسافتی حدود 150 کيلومتر راننده آهنگ آبگوشتی عربی رو زياد کرده بود {يا حبيبی و...} سعی کردم با بغل دستی سر صحبت رو باز کنم و فرانسوی د ست و پا شکسته ام رو تمرين کنم ضمنا مجبور نشم به آهنگ گوش بدم ! چند دقيقه ای نگذشته بود که مسافر ديگه ای به عربی به راننده چيری گفت و بغل دستی من هم گفت ميخواد راديو گوش کنه ! ضبط در عرض چند ثانيه تبديل شد به راديو ! گزارش فوتبال تيم ملی تونس به زبان عربی ! برای من که هرگز در تمام عمرم هيچ مسابقه فوتبالی رو کامل تماشا نکردم حالا می بايست به صدای راديو و ابراز احساساتهای گاه و بيگاه بقيه مسافرها هم گوش بدم ! رو به بيرون کردم و محو تما شای مناظر و صحرا و بيابون شدم .45 دقيقه اول تمام شد و دوباره راننده آهنگ آبگوشتی عربی رو روشن کرد ولی اينبار چه لذتی داشت صدای يا حبيبی !!! اصلا بنظرم همه چيز از فوتبال بهتره ! خلاصه به شهر " سوس " رسيديم و بايد تاکسی ديگه می گرفتم تا برم هتل ، همينکه سوار شدم مسابقه لعنتی دوباره شروع شد ! از فوتبال همين جوريش هم بدم ميومد ولی حالا ديگه متنفر شدم ! با شنيدن اسم فوتبال ياد گوينده عرب زبان می افتم و ابراز احساسات بقيه مسافرها ! فکر کنم اينهم يک جور شانسه ديگه !

Friday, June 06, 2003

خفته ام
می دانم که خفته ام
در ژرفای شب نيلگون
و روياهای خود

خفته ام
دور از خانه قديمی ام
غمگين نيستم
در کلبه ای از تابستان ايستاده ام
و در آن سوی دريچه آسمان زمستان را مي بارد
و جهان غم انگيز نيست
- خواب می بينم -
در اعماق روياهای خود
با خود ميگويم
در بيداری ديگر غمگين نخواهم بود
در ژرفای شب نيلگون
و روياهای خود...

Thursday, June 05, 2003



چند ساعت پيش از سفر برگشتم ...خوشبختانه هوای لندن هم آفتابی هست ولی نه به گرمای آفريقا! حسابی گشتم ، آفتاب گرفتم و سوختم ...جای همه دوستان رو هم خالی کردم.